درباره بچه ها


در جامعه امروزی که پر از اجحاف و توهین است و با روز روشن از بچه ها سؤاستفاده میکنند از کار کشیدن گرفته تا کارهای نا درست و غییر انسانی و سؤاستفادهای جنسی آنهم بخاطر فقر نداری بدبختی در جامعه و خشونت مادران و پدران علیه یکدیگر جلو چشم بچه ها همه اینها بر روح و روان کودکان تاثیر گذار هستند. اگر یک بچه بیاید و به پدر و مادرش بگویید یک فرد اینطور به من گفت و یا به من توهین کرد با جوابی کوبنده و توهین آمیز روبرو میشود بچه پدر ولش کن بچه است دروغ میگویید مادر هم همچون پدر چنین جوابی میدهد به بچه اما ما یک مثال داریم آن هم این است هر کسی که دروغگو باشد خیال میکند همه مثل او میباشند و دروغگو هستند. این خودش یک نوع سرکوب در عین حال و باز میتوان گفت این یک نوع آموزش دروغ است به بچه یاد میدهند و اما در این فکر نیستند که بچه هرگز نمیداند دروغ یعنی چی و شاید در آن هنگام بچه دچار سرخوردگی بشود برای اینکه هیچ کس به ویی اعتماد ندارد. بلی بچه ای که هرگز نمیداند دروغ یعنی چه ویی را به دروغگو متهم میکنند و او را با روز روشن سرکوب میکنند آن هم سرکوب روحی و روانی از سوی مادران و پدران نادان.

برای مثال من خودم بارها شنیده ام که پدران قسم خورده اند که اگر بچه اشان به فلان جا برود ویی را میکشند اما بچه به فلان جا رفت و برگشت شاید بچه در آن هنگام در او ترس و وحشت ایجاد بشود اما بعدأ برای ویی روشن میشود که این همه دروغ بود که پدرش به ویی گفت ویا ویی را تهدید به قتل نمود اگر چنین کاری را بکند او را بکشد و یا به جای که باب دل پدر نیست برود . و یا اگر بچه ها به خاطر کنجکاوی از پدر و یا مادر سئوالی کنند در مورد چیزی با جوابی وارونه و غییر واقعی روبرو میشوند بچه ها آن هم غییر جدی و دوم با بچه ها صادق نیستند همین خودش باعث درهم شکستن شخصیت بچه میشود.

دروغ با بچه.

برای مثال پدران و مادران به بچه میگویند ما این کار را بر سر شما خواهیم آورد اگر به حرف ما گوش نکنید اما بعد برای بچه روشن میشود که همش دروغ است شاید اولش یک کم ترس و وحشت در او ایجاد بشود اما بعدأ زمانی که فهمید که این دروغ است او هم یاد میگیرد با همان میزان با بچه اش همان برخوردی کند که پدر و مادر با وی کرده بودند. خود این مسائل حالت ارثی پیدا میکند از والدین به فرزندانشان منتقل میکنند دروغهای خویش را.همین برخوردها باعث میشود که بچه بهانه جو و پرخاشگر به بار آیید.

کتک زدن بچه ها از سوی مادران و پدران جنگ و دعوا ی لفظی میان والدین در جلو چشم بچه ها خودش بزرگترین خطر است برای آینده بچه بر روح و روان او تاثیر مخربی خواهد داشت.

بچه های خیابانی که برای یک نان خشک هزار ویک بار تمنا میکنند شاید آقای یا انسانی دلسوز برای آنها یک نان بخرد و یا به آنها پول ناچیزی بدهد خوب آینده اینها چه خواهد شد و بکجا خواهد رسید؟ به این سئوال باید پاسخ بدهید.

  چرا بچه های فقر زده از بچه های ثرتمندان با تجربه ترند؟

جواب برای اینکه بچه ی یک ثروتمند فقط لزت زندگی را امتحان نموده است هرگز خود را گرسنه ندیده است و باز هرگز خود را محتاج ندیده است و تلخی زندگی را ندیده است و باز یک بچه ثروتمند خلاقیت و توان یک بچه فقر زده را ندارد چرا چون او هرگز به خیابانها  نمیرود و از اجتماع بی اطلاع است بین سیاه و سفید در عمل ندیده است اما یک بچه فقر زده همه اینها را امتحان نموده است با افراد گوناگون حرف زده است  بخاطر نداری و بدبختی دائم در خیابانها است و دنبال یک لغمه نان است و میتوان گفت بچه فقر زده هم تلخی را دیده است و هم خوشی را برای یک بچه فقر زده هنگامی که شکمش سیر بشه خوشی است برای او

برخورد نادرست والدین با کودکان دروغ گفتن و دروغ یاد دادن به کودکان توسط والدین نباید اینکار را انجام بدهند والدین باید دائم برای یاد گرفتن با روانشناس خانواده ملاقات کنند تا یاد بگیرند که خوب با بچه اشان برخورد کنند. حال سر گذشت یک خانم که بتازگی از شوهرش جدا شده است و من با ویی ملاقات نمودم و برای من اینطور توضیح داد. حال در باره طلاق و عوارض آن در بچه ها.
سؤال: بعد از14
 چهاردهسال زندگی زناشوئی و با داشتن 3فرزند و11و8 و 5 ساله شوهرم روزی به من گفت که دیگر برای آمدن خانه هیجان ندارد، سپس ایرادگیری از من و طرز حرف زدنم شروع شد. دیری نگذشت که احساس کردم مرا با کسی مقایسه می کند . شجاعانه از او سؤال کردم که پای زن دیگری در کار است؟ محکم ولی ریاکارانه گفت که من دیوانه شده ام ، دوستی کمک کرد و بالاخره طرف مربوطه را که یکی از همکاران شوهرم بود شناسائی کردم. باز با خود گفتم که به خاطر دل شکسته ام آشیانه بچه ها را نپاشم و به او فرصت دومی دادم. چند هفته ای که گذشت گفت من به خاطر بچه ها نمی توانم خود را زنده بگور کنم. من در این خانه شاد نیستم و مسئولیت شغلی من آنقدر سنگین است که باید از زندگی خانوادگی ام خیلی راضی باشم تا از عهده این مسؤلیت بر آیم. دیگر حرفی برای گفتن نبود. چند روز بعد اقدام به طلاق کردیم و یک ماه مثل دو بیگانه زیر یک سقف بودیم و بالاخره به آغوش شادی رفت و من ماندم و بچه ها و سؤالات بی پایان آنها.

روزی ازاو خواستم که با هم به روانشناسی مراجعه کنیم و یاد بگیریم که با بچه ها چگونه رفتاری داشته باشیم که کمتر آسیب ببینند.
به این کار هم حاضر نشد و گفت من خودم می دانم به بچه ها چه بگویم.
روزی مشغول مرتب کردن کمد پسر پنج ساله ام بودم که پسر
11ساله ام بی مقدمه پرسید مامان چرا تو فقط کار می کنی و سکسی نیستی؟ ابتدا فکر کردم که گوشم اشتباه شنید ولی بعد در توضیحی که داد متوجه شدم که پدرش به او گفته علت جدائی ما این بود که من«سکسی» نبودم. ترا به خدا با همان صراحت و صداقتی که در شما سراغ دارم به من پاسخ بدهید که در طلاق با بچه ها چه باید کرد؟
پاسخ: اولا
ً من بسیار متأثرم که همسر شما به توصیه شما برای یاری گرفتن از یک متخصص در مورد گفتگو با فرزندانتان عمل نکردند و بر عکس شخصاً با فرزند 11 ساله شان آنگونه گفتگوئی را داشتند که منجر به آن سؤال بسیار بسیار نامناسب و نامتناسب برای یک پسر بچه 11 ساله با شما شد. ولی چه باید کردما بزرگسالان کودک روان بسیار داریم، که نقش والدینی خودشان را جدی نمی گیرند. بگذارید در پاسخ شما یک بررسی عمومی را که می تواند برای دیگران نیز مفید باشد ارائه کنم. حتماً شما هم پاسختان را دریافت خواهیدکرد.
طلاق بر روی کودکان اثر بسیار بدی دارد. بر احساس امنیت، بر احساس اعتماد ، بر احساس تداوم، و در بسیاری از موارد خود دوستی آنها اثر منفی می گذارد. ولی میزان این اثر منفی علاوه بر خود طلاق به پدیده های همراه با طلاق نسبت بسیار آشکاری دارد. اینکه مادر و پدر با هم و به هنگام طلاق چه می کنند؟ با بچه ها چگونه بر خورد می کنند و به آنها چه می گویند؟ پس از طلاق رفتارشان با یکدیگر چگونه است و شرایط زندگی برای هر کدام به چه صورت در می آید. همه عوامل فوق طلاق را برای کودکان آسان تر و یا بسیار دشوار می کند.
 دکتر خانـم روانشناس متخصص امور طلاق و بچه های طلاق که نمونه از بسیار...ششها از سی سال با خانواده های طلاق کار کرده در کتابی به نام «بخاطر بچه ها» که در سال 200
5به چاپ رسیده است چنین توصیه می نماید. که اولاً عوارض طلاق در سنین مختلف کودکان، متفاوت است و این تقسیم بندی ساده را من از آن کتاب برای خواننده سایت خودم خلاصه می کنم.
طلاق و کودکان نوزاد تا سه ساله:

بزرگترین چالش رشد و تحول این دوران برای کودکان مسئله اعتماد یا عدم اعتماد است. و اعتماد از طریق یک دلبندی و دلبستگی امن با پدر و مادر و از طریق گرفتن توجه از این دو موجود مهم در زندگی خودشان به دست می آورند.
طلاق با کودکان نوزاد تا سه ساله احساس اعتماد و دلبستگی را آسیب می زند و کودک احساس فقدان و از دست رفتگی پیدا می کنند، بهانه جوئی ، خشم و عصبانیت، اختلالات خواب، افسردگی و انزوا از عوارض ثانویه طلاق است به خصوص که در این سن کودکان قادر به بیان احساسات خود به خوبی نیستند. برای کاستن از عوارض جانبی طلاق چه بکنیم و چه نکنیم؟

چه بکنیم؟:
جلوی بچه ها متمدن و آرام و محترمانه با یکدیگر رفتار کنید. جنگ لفظی یا بدنی بسیار گزنده است.
 یک برنامه منظم که هر دو والدین را تاحد مقدور و برابر از نظر زمانی مسؤل مراقبت و بازی و نگهداری با کودک بکند، تنظیم کنید.
 خانه آشنای کودکان را ناگهانی تعویض نکنید
. در وقت رفتن به خانه هرکدام یک اسباب بازی یا بالش و یا پتو که کودک به آن وابسته است همراه او کنید.
 یک نوار قصه با صدای مادر و صدای پدر را داشته باشید که کودک در جائی که یکی از آنها غایب هستند بتوان
ند به آن گوش بدهند.

چه نکنیم؟
دعوا و بکار بردن الفاظ بد.
 قطع رابطه کودک با یکی از والدین.
طولانی کردن فاصله ملاقات والدین با کودک مثلا
ً ماه ها و هفته ها به علت عصبانی بودن از یکدیگر، کودک را از دیدار مادر یا پدر محروم کردن.

طلاق و کودکان سه تا شش ساله:
کودکان در این سن به سمت استقلال و خود کفائی می روند و این چالش بزرگ آنها در این سن است
کودکان در این سن اولا
ً برای خود قدرتهای خیالی و معجزه گونه قائلند و ثانیاً با خیال پردازی و فانتزی دنیائی می آفرینند که در کنترل آنهاست و از طرفی به والدین هم یا اعتماد یا عدم اعتماد پیدا کرده اند. بستگی به کیفیت ارتباطی آنها در سه سال اوّل عمر دارد.
از عوارض ثانویه طلاق در این سن  جا به جا شدن احساس امنیت با ناامنی و نا پایداری ، از بین رفتن احساس اعتماد به والدین و دنیای اطراف، نوعی واپس گرائی و بازگشت به کودک واره گی، چسبیدن اضطرابی به والدین و اختلا لات خواب وخوراک است.
به خصوص دنیای خیالی آنها سبب می شود آنها خود را مسؤل طلاق بدانند یا درباره جلوگیری از طلاق خیال پردازی کنند و وقتی بر خلاف دعا ها و آرزو ها و برنامه های آنها طلاق صورت می گیرد، نوعی احساس گناه، شکست خوردگی و حس شرمساری بر جای می ماند. کودکان این سن را چگونه می توانیم در مراحل طلاق کمک کنیم؟
 به کودک خود بگویید که طلاق تقصیر آنها نیست و به دست آنها هم قابل پیشگیری نیست.
کودکان در این سنین از مرگ و از دست رفتن والدین وحشت دارند، فاصله دیدار ها را خیلی نزدیک و در صورت مقدور هر روزه کنید که نقش والدینی شما بر جای خود باقی باشد.
مثلا
ً یکی از شما بچه را به مدرسه ببرد و دیگری بردارد و غیره.
 به فرزندانتان اجازه بدهید با راه خودش شما ر ا زیر سؤال ببرد و از هر دوی شما خشمگین باشد. لازم نیست بخصوص ازسر لج بازی و خودخواهی و حرصی که از همسر خوددارید ، نظر کودکان را به نفع خودتان و برای روز«مبادا» پیش خرید کنید. این بچه ها روزی بزرگ خواهند شد و قضاوتشان بستگی به رفتارشما دارد ونه گفتار و تبلیغ دیگری
عکسی از همسر سابق خود را در مح
ّل زندگی جدید داشته باشید. بگذارید حس خانوادگی همراه فرزند شما باشد. اگر دوست دختر و یا دوست پسر شما مخالف این کار شماست، من زنگ خطری را برای شما وانتخابتان به صدا در می آورم.
در خانه خود یک جعبه یا صندوقچه پیام ها، به نام همسر سابق خود درست کنید که فرزند شما بتواند پیام ها، نقاشی ها و هدیه هائی که برای مادر و یا پدر غائب در اوقات دلتنگی تهیه می کند در آن جعبه بگذارد و خودش هر وقت خواست خالی کند و یا برای مادر وپدر غائب ببرد. اصلا
ً کنجکاوی نکنید.
اجازه بدهید بچه با تلفن ولی حتما
ً با یک برنامه منظم با مادر و پدر غائب تماس داشته باشد.
پشت همدیگر با بچه ها حرف منفی نزنید، شما طلاق گرفتید . او نمی تواند مادر یا پدر خود را طلاق بدهد. این نکته را بفهمید.
 این اصل را فراموش نکنید که ایجاد تضاد در احساسات فرزند شما نسبت به مادر و پدر، در حد تضاد دلخواه شما باقی نمی ماند و کل وجود کودک را گرفتار تضاد و تشویش می کند و وای از روزی که فرزند شما خودش را مجبور کند که نیمی از «هویت» و وجودش را ترک کند و هدفش این باشد که مادر یا پدر خشمگین خود را با این کار راضی نگه دارد.

درباره
 طلاق سخن گفتم و تلاش کردم که به والدینی که روابط زناشوئی شان به انتهای خط رسیده است، یادآوری کنیم که طلاق پایان رابطه برای زناشوئی هائی که پای فرزندی در میان است، نمی باشد و لذا باید به هنگام جدائی در نظر داشته باشیم که درد و عوارض گذر از یک تونل وحشتناک به نام طلاق را برای فرزندانمان کاهش دهیم و باور کنید که هدیه های گران و سفر های هیجان انگیز علاج کار نیست و تنها چیزی که می تواند از درد این قربانیان تصمیمات بزرگسالان بکاهد، رفتار غیرخودخواهانه و مسؤلانه زن و شوهر نسبت به یکدیگر و فرزندان خود می باشد.

از همسر سابق خود می توانید متنفر باشید، ولی نه وقتی که مادر و پدر فرزند شماست. از همسر سابق خود می توانید خشم داشته باشید و دنبال فرصتی بگردید که انتقام بگیرید، ولی نه وقتی پدر یا مادر فرزند شماست.
احساس اینکه همسر سابق خود را «به خاک سیاه بنشانید» قابل فهم است و نشانه خشم از کسی است که زندگی شما را سیاه کرده، ولی وقتی همین فرد، پدر یا مادر فرزند شماست، همراه با به خاک نشاندن او، بخشی از وجود عزیزترین موجود خود را نیز «به خاک سیاه می نشانید» و همین حقیقت برهنه کافی است که دست و پای شما برای انتقام از همسر ی که با او فرزند دارید بسته شود. شاید بپرسید که با دل سوخته و شکسته و عصبانی باید چه کرد و پاسخ من این است که می توانید مسؤلانه، ذهن و وجود خود را از این خشم مسموم که به همه افراد درگیر آسیب میزند، پاک کنید و بشوئید که در «شوره زار برای هیچ کس لاله نخواهد رویئد».
در پاسخ اینکه این«سم زدائی» آسان است، باید بگویم خیر، و گاه ساعتها روان درمانی و مشاوره تخصصی لازم است که زن و شوهر فراتر از گردوخاکی که در رابطه ایجاد شده، واقعیت ها را ببینید و با خرد مشکلات را حل کنند.
 زندگی خانواده، پس از طلاق می پردازیم و اینکه «مادری و پدری مشترک» بعد از جدائی چگونه باید باشد، می پردازیم.
برای مادری و پدری مشترک بعد از طلاق چه باید کرد؟
 باید ملاقاتهای منظم و در زمانهای مشخص و مناسب با برنامه کودک و نوجوان برقرار کرد. برای این کار باید فرزندان بالاتر از 13 سال را در تنظیم برنامه خود دخالت داد.
 با نیازها و رازها ی فرزند خود و مراحل خاصی که از آن عبور می کنند باید آشنا بود.
 برای کاهش از احساس فقدان و از دست
رفتگی، که معمولاً کودکان به هنگام طلاق تجربه می کنند، عادتهای آشنای آنها را تاحد مقدور حفظ کنید. مثلاً کلوپ ورزشی، مدرسه، همبازیها، معلم خصوصی، مربی ورزش، بچه های همسایه و محّل و غیره ... را ناگهان از او نگیرید.
 روابط فرزندان را بافامیل دو طرف، درست مثل سابق حفظ کنید. اگر اینقدر بالغ و مسؤل هستید در پاره ای از گرد همائی های بزرگ مثل  عید ها و، جشن تولد، در صورتی که اقوام نیز با احترام و مهربانی برخورد می کنند، شرکت کنید.
ولی اگر تلخی برجای مانده از طلاق به کام بستگان نیز سرایت کرده است، حد اقل پشت فامیل همسر خود بدگوئی نکنید.
فراموش نکنید این افراد همان مادر بزرگ، پدربزرگ، خاله، عمه، دائی و عموی دیروز فرزند شما هستند که با طلاق و جدائی شما و همسرتان آن رابطه بر جای می ماند و آنها هنوز همانی هستند که بودند.
 بعد از طلاق کم کم سرو کله «دیگری» در زندگی شماپیدا می شود. تردیدی نیست که این حق شماست. اگر وجود یا حضور این «دیگری»، علت اصلی طلاق شما نبوده است، حضور او در زندگی شما به هیچ وجه کاری ضد اخلاقی و غیرانسانی نیست، لذا احساس گناه نداشته باشید. ولی عادی بودن این مسئله ضرورتا
ً سبب نمی شود که فرزندان شما نیز مشتاق ورود شخص جدید در زندگی شما باشند. بر عکس، فرزندان شما بر اساس آمار به دست آمده، تاماه ها بعد از جدائی پدر و مادر ، هنوز در رویای بازگشت آنها به سر می برند و طبیعتاً از پیدا شدن سر و کله فرد دیگری در زندگی والدین خود، ابتدا عصبانی هستند تا خوشحال.عامل دیگر اینکه طلاق گهواره اعتماد آنها را آنچنان سخت تکان داده که آنها نمی دانند چه کسی در زندگی آنها باقی ماندنی است.
لذا در این شرایط سخت و شکننده، آنها به هیچ وجه آمادگی آن را ندارند فرد جدیدی که با آنها رابطه ای ندارد، وارد زندگی آنها بشود. تلاش کنید آمادگی یا عدم آمادگی فرزندتان را جدی بگیرید.
گاه شما مایلید برای محکم تر شدن رابطه جدید خود و بر گردانیدن احساس فامیلی، فرزندانتان را خیلی زود با «فرد جدید» زندگیتان آشنا و دوست کنید. این جمله را از دهان یک
دختر10ساله گوش کنید:
« پدرم این خانم را دوست داره و با او خوش است. ولی خوشا به حال پدر، من از این زن که خیلی تصنعی و غیر واقعی به من محبت می کنه بیزارم. این زن اصلا
ً احساس و انرژی مثبت به من نمی ده. پدرم از من سؤال می کنه که چرا از او خوشم نمی آید، چرا نداره ، خوشم نمی آید، ولم کن...»
پسر9 ساله ای می گوید:
« من از دوست پسر مادرم متنفرم، و از مادرم هم بیزار می شوم وقتی به من زور می گه که با آنها وقت بگذرانم. من ترجیح می دهم با خودم باشم و قیافه مسخره او را نبینم.»
 به قول خود به فرزندانتان در طول طلاق و پس از آن حتما
ً عمل کنید، چون آنها تحمل زیادی برای یأس و سر خوردگی ندارند.
 در گفتگو با فرزندان طلاق باید خیلی شفاف و مستقیم حرف زد، زیرا آنها پیام های مبهم را حتما
ً منفی تفسیر می کنند.
 لحن صدای شما به خصوص به هنگام گفتگو راجع به همسر سابق خود را بسیار مراقبت کنید. زیرا فرزند شما خیلی حساس است،وقتی شما مادر یا پدر غائب او را تحقیر ، تمسخر و کوچک کنید.
 دخالت های همسر سابق خود را در برنامه زندگی با فرزندتان حق او بدانید و اگر مخالفتی هست، بین شما و همسر سابقتان باید حل بشود نه از طریق بچه.
 اگر سختی های طلاق شما را فرسوده کرده، بهانه جوئی های خود را بر سر فرزندتان که به اندازه شما و شاید هم بیشتر از شما فرسوده است، نریزید. در رفع این احساسات منفی با همسر سابقتان به یک روانشناس و یا مشاور خانواده مراجعه کنید که از طریق «مشاوره طلاق» یکدیگر را ببخشید و مثل دو انسان بالغ که فرزندانی با هم دارید در امور مهم دخالت کنید.
 هرگز از فرزندانتان نخواهید که اوراق طلاق را بخوانند.
 تلاش نکنید که فرزندانتان را با انواع حیله ها، حامی خود کنید و بر علیه دیگری مسلح.
 اگر سرشما در دادگاه طلاق کلاه رفته ، خشم خود را با فرزندانتان در میان نگذارید.
 در ساعاتی که غم دارید، خشم دارید، سوگوار طلاق هستید، فرزند خود را

درجریا نگذارید و روانشناس خود تلقی نکنید. این کار یک بزرگسال است.
 اگر علت طلاق، خیانت همسر بوده، از فرزندان خود نخواهید نقش مأمور مخفی، جاسوس، پلیس و قاضی را بازی کنند. آنها مایلند شما را قوی ببینند و بدانند گذشته را پشت سر گذاشته اید.

این احساس را به او ندهید که در تمام ساعاتی که او با همسر سابق شماست ،شما تنها، غمگین و دلشکسته اید، چون او از دنیا و همه بی زار می شود.
 تجربه خیانت دید گی را به یک تجربه آموزنده تبدیل کنید و پشت سر بگذارید. تحقیقات نشان می دهند که یک سوم زن و شوهرها پس از طلاق خشم شدیدی نسبت به همه دارند حتی تا ده سال پس از طلاق.
برای حل این احساسات منفی که به خود شما بیش از دیگران آسیب می زند به شیوه های زیر توجه کنید.
 به متخصص با تجربه ای مراجعه کنید که چگونگی تخلیه عواطف منفی را می داند.

 به گروه های حامی که شرایطی مشابه شما دارند مراجعه کنید و از یکدیگر بیآموزید زیرا گاه وقتی مسئله خود را از دهان دیگری می شنوید، راه حل خود را پیدا می کنید و در توسعه هائی که به او می کنید، اشکال کار خود را نیز شناسائی میکنید.
 بدگوئی راجع به«او» را که ریشه همه دردهای خود می دانید متوقف کنید. با بدگوئی های شما« او» عوض نخواهد شد. فقط تصویر بد او و احساسات منفی شما در ذهن خودتان عمیق تر می شود.
 برای زندگی آینده هدفهای جدیدی بگذارید.
 دکتر خانواده را مرتبا
ً ببینید که مطمئن شوید افسرده، مضطرب و بیمار نباشید.
 طلاق مثل هر فقدان دیگری دوران سوگواری خودش را دارد.
 ورزش و در صورت امکان سفر به مکانهای جدید، ذهن شما را تغییر می دهد.
 آینده می تواند شرایطی بهتر از گذشته را به شما ارائه کند.

 آنها که چرائی زندگی را پیدا کنند، با هر چگونه ای کنار خواهند آمد.»
هدف زندگی خود را پیدا کنید. به جستجوی آن بپردازید.
زندگی تنها با ظلاق گرفت تمام شدنی نیست اما نباید خشم خود را بر فرزندانتان خالی کنید در این باره آگاه باشید.

توصیه اگر در وجود کودکتان پرخاشگری و بهانه جوئی است به زود ترین وقت به روانشناس کودک مراجعه کنید   و باز برای مطمئن شدن از حال و احوال خویش با روانشناس و مشاور خانوداه ملاقات کنید.

با امید به دنیای بهتر و زندگی خوشتر برای کودکان

اسماعیل قادری

9/2/2007
///////////////////////////////////////////

موضوع اطلاعیه در باره کوردلانی که علیه دیگران دست به تبلیغات بی اساس دروغین میزنند. و روانتچاوز دیده و خلقیات ایرانی. 1

بنابر خبری که از یکی از دوستانم بدستم رسیده است که چند کور و عقبمانده همان ده هاتیهای که در منطقه قصر شیرین زندگی میکردند که امروز اینها با سواد شده اند.

در روز شنبه 27/1/2007 در ساعت 15و 30 دقیقه میخواستم احوال یکی از دوستانم را به پرسم و به وی زنگ زدم.

من! سلام برادر چرا از شما خبری نیست؟

او! والله دستم گیر است و درس میخوانم خیلی مشغول هستم.

من! خیلی خوب برادر جان حد اقل با ایمیل یک نامه را روانه میکردی برایم من ایمیل خودم را توی سایت شما گذاشته ام دوست عزیز.

او! خیلی خوب من یک مطلب که شما نوشته اید در سایت آهواز خواندم خیلی قشنگ بود دست شما درد نکند.

من! سپاس از طلف شما دوست عزیز ما فقط در اینجا قلم داریم و تنها سلاحی که در دست داریم قلم است و من در سایت بروسکه یک پیام دیگر بمناسبت سالروز جمهوری مهاباد نوشته ام آن را نگاه کردی؟

او! بلی خواندم خیلی قشنگ بود اما دوستان و کسانی که خودشان را با شما فامیل میدانند میگویند این نوشته ها مال شما نیست.

من! نمیدانید اینها چه کسانی هستند؟

او! نه به شما نمیگویم که چه کسانی هستند به شما باور دارم دوست عزیز.

من!! خوب اینها همان کسانی هستند که توان نوشتن حتی نامه برای دوستانشان را ندارند من آنها را احمقهای بیابانی ناگذاری میکنم.

او! برادر نباید به چنین انسانهای بی سر و پا گوش فرا بدهید  باید مثل یک انسان سیاسی با چنین موضوعی برخورد کنید بگذار شکمشان پر بشه و از نوشته های شما حامله بشوند.

من! خیلی خوب من یک اطلاعیه در این باره منتشر میکنم امروز.

او! باشد اما نام را نه نویسید از شما متشکرم.

من! خوب روز خوشی را داشته باشید.

او! خوب خدا حافظ شما.

من! روز خوشی را برای شما آرزو میکنم خدا نگهدارد باشد.

حال به پردازیم به جنون دروغ و روانتجاوز دیده و خلقیات ایرانی البته وقتی که در باره روانتجاوز دیده و خلقیات ایرانی مینویسیم باید این را فراموش نکنیم که این روانتجاوزدیده هم بر کردها و بعضی از آنها تاثیر داشته است بخصوص کردهای استان کرمانشاه.

روانتجاوزدیده و خلقیات ایرانی.

آنچه من در باره آن مینویسم تحقیقی است در باره ایرانیها و کردهای ساکن ایران البته نه همه آنها تعدادی از آنها با میتومانی مبتلا هستند.

آنچه من در گذشته در باره آن نوشته ام که برای دست یابی به احوال فرد روانی باید از آنهای به پرسید که با فر برخورد روزمره دارندو از راه آنها اطلاعات در باره فرد بدست آورد و یا با کسانی سئوال و پرسش کرد که با فرد در ارتباط هستند این موضوع امروز قابل قبول نیست چرا چون در تحقیقات نشاداده شده است که هیچ کس به هیچ عنوان زبان خوب علیه دیگری نمی گشاید چرا چون بغییر بستگان خود انسان آنهم مادر برادر و خواهر از دیگران سئوال نمودن غییر قابل قبول است و مردود است از نظر ورانشناسی.

دیگران هرگز کلمه خیر در دهن نداشته و ندارند باید برای آگاهی با خود فرد مستقیم برخورد نمود.

روانتجاوزدیده و خلقیات ایرانی . وقتیکه دست به نگارش و نوشتن مقاله قوز بالا قوز بردم میدانستم همانطور که نوشتن این مطالب برای من خالی از درد و مقاومت و انکار نیست و خواندن آن هم برای خواننده چندان راحت نخواهد بود. زمانی که سید محمد جمالزاده در سالهای 1340 ابتدا در مجله مسائل ایران و سپس در کتابی تحت عنوان خلقیات ما ایرانیان اقدام به جمع آوری داوریهای خارجیان و هم خودیها در باره ایرانیان نمود و خود گفت این کار من نه تنها تعبییر به خدمت نخواهد شد بلکه در نظر بسیاری از هموطنان ما حکم گناه و خیانت را پیدا خواهد کرد ولی این کار باید روزی صورت گیرد. اگر انسان از تاریخ خودش جدا کردنی بود و اگر میشد که شخصیت فرد انسان را بدون دانستن شرح حال و گذشته و احوال و حوادث زندگی او تحلیل کرد آن وقت ممکن بود که به تحلیل روانی ملتی نیز بپرادزیم و بدون اینکه چیزی از گذشته آن ملت بدانیم این مرتکب خطا میشدیم ولی از جائی که هیچ رفتاری و هیچ خصوصیات خلقی و تصادفی نیست و از جائی که راه دست یابی به خصوصیات رفتاری فرد مراجعه به آرائی آنهایی است که با او در ارتباط هستند و از نزدیکان خانواده فرد هستندمیتوان چیزی بدست آورد و لذا یکی ار راه های دست یابی به نیمرخ شخصی ملت و ملیتهای ایرانی هم بررسی اظهار نظرهای است که در باره او شده است جمالزاده در خلقیات ما ایرانیان صفحه 25 مینویسد. خارجیان عمومأ ما ایرانیان را ملتی با تیز هوش و حاضر جواب و خوش بیان و مجلس آرا و تو دل برو میدانند ولی این صفات بیشتر جنبه ظاهری دارد و چندان ربطی به احوال باطنی و یا اخلاق ندارد. در مورد کاراکتر و اخلاق عقیده عمومی بر آن است که ایرانیان فاقد صفاتی مانند راستی حقیقت گوی حقیقت جویی امانت فداکاری جرأت شجاعت و شهامت و نیکوکاری و خیر خواهی و وجدانمردی هستند. نویسنده در صفحه 34 همین کتاب به نقل از روزنامه اطلاعات اسفند 1343 مینویسد شما ندیده اید حتمأ شنیده اید که داریوش بزرگ در لوحه زرین خود دعا کرده است که خداوند کشورش را از دروغ حفظ کندو معلوم نیست چه شده که دعایش وارونه مستجاب شده خدا آفت دروغ را بر ملت او مسلط ساخته است و ما ایرانیان سلام و علیکمان دروغ و کسبمان دروغ آشتی مان دروغ و خلاصه همه چیزمان دروغ است.در صفحه 147 همان کتاب در نقل قولی از نامور در شماره 6 شهریور 1311 شفق سرخ چنین آمده است ایرانیان دروغ میگویند فریب میدهند و مانند خاکشیر به هر مزاجی میسازندو در مقابل هر بادی تسلیم میشوند و این کار را زبردستی و زرنگی میدانند حقایق را زیر پا گذاشته و برای رضایت خاطر کسی که خود را محتاج به او و او را قویتر از خودتصور میکنند و بله قربان و صحیح است میگویند. اگر از میان اظهار نظرهای خارجیها در باره ویژگیهای منفی  روانی ایرانی بخواهیم معدل بگیریم محور مشترک ترسیم کنیم با تابلوی زیر مواجه خواهیم شد که ایرانی.

1= دروغ زیاد میگویند و حتی با خودیها صادق نیستند.

2= خجول هستند و شرم حضور دارند.

3= تودار و مرموز هستند.

4= طرفدار افراط تفریط و پیرو قانون همه یا هیچ هستند و میانه روی و تعادل را نمیشناسند.

5= ظار و باطنی متفاوت دارند و در برابر قدرت خوش رقصی میکنند و به ضعیفتر از خود بیرح هستند.

6= بی اعتماد به دیگران و بیگانه هراس هستند و مبتلا به جنون دروغ و گزافگوی هستند.

7= فضول و کنجکاو به دیگران هستند و به همان میزان که میکوشند تا از کار دیگران سر در آورند تلاش میکنند که کسی از کار آنها سر در نیاورد.

8= هیچ حرف و مخالفتی را تلقی نمیکنند و به چانه زدن و سماجت در همه امور عادت دارند.

9= طفره میروند و اهل سر همبندی و اهمال کاری هستند.

10= هر چه را دوست ندارند به راحتی انکار میکنند.

11= لاف و گزاف زیاد میزنند و دچار خود بزرگبینی و خودشیفتگی و خودمداری هستند.

انصافأ راحت نیستند و پریشان حال و همه راه را بنبست میدانند در جلو خویش. البته و مردم و ملتهای که در منطقه عراق و ایران و کشورهای دیکتاتوری زندگی میکنند باز به مرض خود سانسوری مبتلا هستند انسانی و یا ملتی که این خصوصیات را بخود بخورد بدون اینکه دچار خشم و انکار و مقاومت گردد چه ایرانی باشد و چه غییر ایرانی ولی با خشم و انکار و مقاومت نمیشود دیگران را بی اعتبار و یا عوض کرد. شاید باید سئوال بنیادی را مطرح کنیم تا مسئله چه برای خومان و چه برای دیگران بعد تازه ای پیدا کند.

در میان داوریهای خارجیان نسبت به خصوصیات روانی ملیتهای ایرانی من با یکی از همه بیشتر موافقم و آن گفته را ونسان مونتی است در کتاب ایران   او میگوید در پشت پرده روح ملتی پنهان است که از دوران طفولیت منهوب و درهم کوفته است بله سئوال و ادعای من هم در این نوشتار این است که آیا مجموعه ی خصوصیاتی که در بالا به عنوان خلقیات ایرانی و از زبان خودیها و بیگانگان ذکر شده است خصلت فردی و انحصاری ایرانی است با خصوصیات و منش روانتجاوزدیده و روح سرکوب شده است؟ به این سئوال روانشناسی و علوم رفتاری باید پاسخ بگوید و در این مورد میتوان به صدها مقاله و کتاب منتشر شده در باره ویژگیهای روانی انسانهای تجاوزدیده اشاره نمود که نگارنده سالهاست دل مشغول این کار است ولی تا جایی که در حوصله این نوشتار میگنجد به چند نکته اشاره میکنم چارلز وایت فیلد در کتاب پر سر و صدای شفای کودک درون صفحه 59 مینویسد در شرایطی سخت و نا امن رشد انسان باید در تنازع بقا باشد و انسانی که برای بقا میجگند بسیاری از روشهای مدارا و مماشات و تکنیکهای دفاعی را می آموزد. افراد تجاوزدیده و تحت فشار بقای خود را از طریق سهل انگاری و بی اهمیت جلو دادن مشکلات سر پنهان کامل و سماجت و چانه زدن خوش خدمتی و تظاهر انکار احساسات خود و دروغ تامین میکنند. آنچه بقول آنا فروید 1936 مکانیسمهای نا سلامت دفاعی برای انسان سلامت است روش های عادی ارتباط برای افراد تجاوزدیده با دنیای اطراف خویش است. مارگریت مالر روانکاو مشهور نیم قرن اخیر 1988 مینویسد برای خود واقعی در کودک انسان فضای رشد او بایست آغشته از عشق احترام  و آزادی ابراز احساسات کودک باشد. محیطی که آرزوهای کودک جدی تلقی گردد و به او فرصت تجربه  و اشتباه داده شود محیطی که کودک برای نشان دادن آنچه که هست هراسی نداشته باشد تا سالمتر رشد کند.

حال کمی در باره یک فرد که چند ماه پیش ما من ملاقات نمود.

ج! سلام خوبی؟

من! سلامت باشید عزیز من خوبم شما خوب هستی؟

ج=! خوبم اما میخوام یک چیز را به شما بگویم من در نظر دارم به شهر یوتبوری نقل مکان کنم بعدأ در آنجا با رادیوها مصاحبه میکنم کم کم میرم بالا و رهبر میشوم بعدش ریئس جمهور خوب.

من=! خوب این خواب کی دیده اید؟ که که با مصابه رادیوها میخواهید رهبر و ریئس جمهور بشوید؟

او=! مسخره میکنید حالا میبینید.

خوب ادامه این مطلب موکول میکنم برای نوشتهای آینده.

زند باد آزادی

درود به دموکراسی

سلام بر کردستان

اسماعیل قادری 27/1/2007
///////////////////////////////////////

موضوع جنون ضد کرد  و زبان تهدید از عقل ناسالم بر خواسته است اگر عقل سلیم باشد زبان تهدید به کار نمیرود و کشورهای اشغالگر و سران این کشورها که مبتلا به جنون ضد کرد هستند هر روز ملت کرد را تهدید میکنند.

 این بار حزب به اصطلاح کمونیست کارکری(حکمتیست) هم به چنین جنونی که ضد کرد است مبتلا شده اند.

 دولت تورک که به امراض مزمن نژادپرستی مبتلا هستند سران این دولت هر روز علیه کردها تهدید میکنند و در چند روز پیش سردمداران دولت تورک دولت کردستان را تهدید کردند که میخواهند به کردستان حمله کنند ارتش تورک و سیاسیتمداران کرد هم در پاسخ جواب دادند اول باید دولت تورک مشکلات داخلی خود را حل کند بعد به مشکلات دیگران به پردازد و عراق بخشی از امپراطوری عثمانی نیست که تورکها آن را خاک خود را قلمداد کنند.

شخصی بنام سمیر نوری از اعضای حزب کمونیست کارگری در یک نامه پر از توهین و غیر مسئولانه برای مدیریت بروسکه فرستاده است و از کلمه هیستریای نام برده بدون اینکه معنا و مفهوم این کلمه را بداند شاید این آقا خودش زمانی مبتلا به چنین امراضی شده باشد و برای مداوا به پیش پزشک رفته باشد و از زبان پزشک شنیده باشد این کلمه. اما لازم دانستم برای اینکه همه از معنا و مفهوم کلمه هیستری آشنا بشوند در باره این کلمه مینوسیم بعدش دست به ادامه پاسخ به این فرد که مبتلا به جنون ضد کرد شده است ادامه میدهم.

شرح هیستری.

Histeria

هیستری. این اصتطلاح در یونان باستان به معنی سرگردانی رحم بکار رفته است. افلاطون بقراط و جالینوس هر کدام نظریاتی در مورد آن ابراز کرده اند. مطالعه دقیق و دامنه دار هیستری در نیمه دوم قرن نوزدهم بوسیله شارکو در فرانسه شروع شد.

شارکو علائم هیستری را با هیپنوتیزم ایجاد و رفع میکرد. فروید در ضمن پنج ماه که زیر نظر شارکو کارکرد با انواعی از اختلالات عصبی و هیستریک بخصوص  

Histero epilepsy

شارکو آشناگردید و با اینکه در زمینه نوروپاتولوژی آموزش کافی دیده بود نتوانست علت عضوی هیستری را که شارکو مدعی آن بود بپذیرد. پس از آن فروید ده سال باجوزف بروئر اتریشی که توانسته بود زنی هیستریک  درمان کند کارکرد. در سال 1895 فروید و بروئر کتاب مشترک خود را به نام مطالعاتی در هیستری منتشر ساختند. فروید و بروئر هیستری تبدیلی و تجزیه ای را شرح دادند. مکانیسم پیدایش هیستری را فروید در اواخر قرن نوزدهم بیان نمود و مفهوم روانکاوی تبدیل

conversion

بعنوان یک مکانیسم دفاعی ایگو یعنی تبدیل ناخودآگاه انرژی روانی به علائم جسمی در همین دوره شرح داده شد. فروید عقیده داشت که انرژی روانی اظطراب انگیز که موجب پیدایش علائم تبدیلی میگردید همیشه منشاه جنسی داشت. اصطلاح چند هزار ساله هیستری در سالهای اخیر دچار دگرگونی شده و در کتاب روانپزشکی جدید عناوین تازه ای جایگزین هیستری شده است. اصطلاحات اختلال شبه جسمی سندرم سوماتیزه شدن اختلال تبدیلی درد روانزا خود بیمارانگاری و اختلال شبه جسمی ناجور و اختلالات تجزیه ای از جانشینان هیستری هستند. به مفهوم ساده میتوان گفت هیستری یک بیماری روانی است که با از بین رفتن یا تغییرات غییرارادی اعمال حسی و حرکتی و یا تغییر میزان آگاهی از محیط که ناشی از تعارض های روانی بوده و علت عضوی برای آنها نمی توان یافت مشخص میباشد.

Histeria fixation

هیستری تئبینی. به نوعی از هیستری تبدیلی گفته میشود که در آن ناحیه یا عمل مبتلا قبلأ نیز مبتلا بوده یا محل یک اختلال عضوی هست.

بلی این بحثی کوتاه بود در باره هیستری که جناب آقای سمیر نوری برای بروسکه نوشته است و گفته دچار هیستری نشوید.

من یک عکس را میزارم اینجا زیر این عکس چندین نوع جنایت علیه ملت ستمدید کرد انجام گرفته است فیلمش و عکسهاش را میزارم.

  

فیلم و عکس جنایتی که  علیه ملت کرد انجام گرفته است در زیر مشاهده میکنید


فیلمی از فروش کلیه

فیلم جنایت مقدس
ساخته رضا علامه زاده

http://www.youtube.com/watch?v=OlFD0n4DH5U

http://www.pukmedia.com/video/anfal.html

http://www.rojhelatpres.com/dec-06/4-12.htm

جناب سمیر نوری اصلیت خود را آشکار نموده است و او همچون مجنونین دیگر که به امراض جنون ضد کرد مبتلا هستندکلمات جنون آمیزش را بیان میکند و به مجنونین ضد کرد پیوسته است و کردها را تهدید نموده است برو بابا فکر به حال خودتان بکن این حزب قلابی را از بحران درونی لاینحل به بیرون آورید زبان تهدید و توهین مال انسانهای مریض حال و روانی هستند نه انسانهای که ادعای انسانیت میگنند سمیر جان گفتهای شما از نژاد شما برخاسته است. بعضی از کادرهای این حزب قلابی به امراض خودبزرگبینی مبتلا هستند مثل مالیخولی و اسکیزوفرنی و آوتیستیک از این نوع امراض در بین رهبران حکمتیستها وجود دارد. به بین تمامی کادرهای این حزب باصطلاح کمونیستی دارند یکی پس از دیگری استعفا میدهند و میدانند که این حزب از راه سوسیالیست منحرف شده است وخود را  برای نوکری تورکهاو دولت اسلامی ایران آماده میکنند به هر بهای که شده دشمنی خود را با کردها اعلام میکنند  که یادشان رفته است زمانی مهمان این ملت بوده و نمک این ملت را خورده اند و به نمک ملت کرد دارند توهین میکنند. جناب سمیر نوری فراموش نموده است که رژیم پیشین عراق 185 هزار کرد را کشت و یا سر به نیست نمود. در یک روز با گازهای میکروبی و شیمیایی شهر حلبچه را بمباران نمود و در آن نزدیک به 6000 هزار انسان از کودک یک ماهه تا پیر 70 و 80 ساله به شهادت رسیدند.

شرح نژادپرستی.

خود نژادپرستی یک نوع یادگیری است یعنی انسان هویت و حیثیت و کرامت خودرا میشناسد و درمیابد که نژاد وی با دیگران فرق دارد و مثل زبان اما زبان کلید اصلی هر نژادی است. اما عواقب این به چه راهی کشیده میشود این است اگر نژادپرست به طول به انجامد و در باریکه قدرت باشد و روش و اعمال نژادپرستانه را ادامه بدهد این به این معنا است که سران و رهبران این دولتها به یک نوع امراض مزمن مبتلا شده اند که راهش به سوی همان است که در بالا به آن اشاره نمودم هیستری یعنی از دست دادن قدرت پذیرش  یعنی تحمل نکردن اقوام و ملیتهای دیگر مثل زبان دیگران را تحمل نکردن این خودش یک نوع مرض روانی است که از پیش یادگیری بوده است اما زیاده روی نموده و به امراض مزمن روانی از نوع هیستری تبدیل شده است. برای مثال ادولف هیتلر به چنین امراضی مبتلا بود و برای همه آشکار است که دولتمردان تورک هم به چنین امراضی مبتلا هستند که از نوع مزمن فاشیستی سرچشمه میگیرد. خوب میتوان گفت که ترز تفکر حزب کومنیست کارگری هم رو به یک نوع تفکر مزمن فاشیستی میرود.

ما انواع امراض مزمن و یا تفکر مزمن فاشیستی داریم  تفکر فاشیست مزمن مذهبی که از همه خطرناکتر است فرقی نمیکند کدام مذهب باشد.

صدام حسین هم به چنین جنونی مبتلا بود از نوع مزمن فاشیستی که فکرش این بود باید در یک کشور یک ملیت وجود داشته باشد مثل تورکها منظورم تمام ملت تورک نیست از تورکها فقط سیاستمداران تورک است.

در باره دستگیری تروریستهای رژیم ایران در هولیر پایتخت کردستان توسط کماندوهای آمریکای بنا بر خبری که در سایت پیکنت منتشر شده است در بین دستگیر شدگان دو تروریست مهم  در بین این افراد هستند یک سر تیپ صحرارودی قاتل دکتر عبدالرحمان قاسملو  عبدالله قادری رهبر فقید حزب دموکرات کردستان ایران  اگر این خبر درست باشد دولت اتریش خواستار تحویل دادن وی به دولت اتریش خواهد شد نفر دوم حسن عباسی کسی که تروریستها را آموزش داده و میدهد هستند.

آیا کسانی که زبان تهدید را بکار میبرند سالم هستندیا اینکه مریض هستند؟

زبان تهدید از اختلالات عقلی برمیخیزد و یا اینکه از ترس و وحشتی که دارد از دیگری. برای مثال کسانی هستند که خیلی علیه انسانها جرم مرتکب شده اند اگر چنانچه این مردمی که مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند در حال رشد و قدرت گرفتن باشند مجرمان و ناقص العقلها دست به تهدید این مردم میزنند تا به هر شیوه ای که شده از دست بابی این مردم به قدرت جلوگیری کنند چرا چون طرفی که به جرم مرتکب شده است از این بابت وحشت دارند که روزی مظلمین انتقام خود را ازمجرمین بگیرند و دولتمردان و سیاستمداران تورک هم بر همین اساس رفتار میکنند با ملت ستمدید کرد. دولت ترکیه نه بلک علیه ملت کرد جنایت کرده است بلکه علیه ملت سریانی و ارمنی جنایت نموده است در سال 1915 یگ میلیون و پانصد هزار ارمنی را قتلعام نمودند و  نزدیک به 3 میلیون کرد در ترکیه قتلعام نموده اند این ترس و وحشتی که در میان تورکها و سیاستمداران تورک وجود دارد بر همین اساس است ارمنستان دولت خود دارد و نیروی خود دارد کردها هم در حال پیشرفت هستند این مسئله سیاستمداران تورک روز به روز نگران تر میکند  چرا چون خود این سیاستمداران از وضع و اوضاع جنایتهای که نموده اند آگاه هستند و بر همین اساس است که دائم در ترس و وحشت هستند.

زند باد کرد و کردستان سرنگون باد دشمنان کرد

سلام بر روح و روان پاک شهدای کرد و کردستان

زند باد آزادی 

با امید به استقلال کردستان از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب کردستان

20/1/2007

اسماعیل قادری

در نهایت از این بابت اگر اشتباهی در نوشته های بنده پیدا شد من از طرف خود از خوانندگان عزیز معذرت میخواهم . شاید اتفاق به افتد چرا چون با کامپیوتر مینویسم


//////////////////////////////////////////

موضوع اطلاعیه در باره لانه جاسوسی و تروریستی رژیم ایران در کشورهای همجوار و کشورهای اروپایی.

در مورخ 11/1/2007 نیروهای آمریکای بعداز اینکه اطلاع یافته بودند که یک تیم عملیاتی تروریستی از سوی سپاه پاسداران به کردستان سفر کرده اند و مشغول طراحی یک عملیات تروریستی و بسیج کردن بعضی از جاشهای خود فروش هستند کماندوهای آمریکای به کنسول ایران در هولیر حمله نمودند و در این ساختمان 5 نفر از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران  و یکی از مهرهای رژیم با نام حسن عباسی که یکی از ایدئولوگهای سپاه پاسداران و از دست اندرکاران ارشد تشکیلات تروریستی جمهوری اسلامی در بین افرادی است که در روز پنجشنبه در شهر هولیر پایتخت کردستان توسط کماندوهای آمریکای دستگیر شده است. حسن عباسی از ایدئولوگهای سرشناس سپاه پاسداران و از مدافعان سر سخت صدور تروریسم و بنیادگرایی اسلامی در رژیم آخوندها بشمار می آید در کردستان توسط نیروهای آمریکای دستگیر شده است. رژیم ایران این خیال را در سر داشت تا با بسیج کردن بعضی از جاشهای پیشین رژیم بعث منطقه کردستان را نا آرام کند و آزادی ملت و مردم کردستان را برهم بزند اما نمی دانست که فرزندان این ملت بی خیال نه نشسته اند و دائم در فکر مردم و ملتشان هستند و این توطئه ننگین را خنثی نمودند و به نیروهای چند ملیتی اطلاع دادند که هر چه زود تر این جانیان را دستگیر کنند تا جان هوطنان کرد در خطر آتش جهنمی ملاهای شیطان صفت قرار نگیرند. دولت ایران به خوبی میداند که دخالتهای روزمره این رژیم در عراق برای همگان روشن و کشف شده است  این بار از خاک کردستان میخواست شروع کند و جان هوطنان را به خطر به اندازد و رژیم ایران باز نگران وجود احزاب کرددر کردستان است یکی از طرحهای سپاه پاسداران این بود تا با بسیج کردن مزدورانش دست به ترور اعضا و کادرهای حزب دموکرات کردستان و کومه له و اتحادیه انقلابیون کردستان ایران بزند و خوشبختانه این توطئه ننگین کشف شد و خنثی شد و فرزندان خلق کرد با زکاوت و آگاهانه جلو این فاجعه را گرفتند بیشک رژیم ایران یک رژیم بنیادگرا و تروریست پرور است چندین بار دست به ترور کادرها اعضای کومه له و احزاب دیگر زده است و جان خیلی از فرزندان خلقمان را گرفته است و آنان را بشهادت رسانده است رژیمی است که از جانوران انسانخوار بد تر است  باز این رژیم به جانوران ترویست اسلامی کمک مالی میکند تا منطقه را هرچه بیشتر بی ثبات کنند و کرده است.  رژیم دارای چند تیم تروریستی است

1= تیم شناسایی افراد مخالف رژیم.

2= تیم امنیتی که منطقه را زیر نظر دارند و تا جا و مکان فرذ و یا گروه مخالف را زیر نظر داشته باشند.

3= تیم ضربتی تیمی است که فقط مسئول عملیات ترور کردن در اختیار دارد. شما همه شاهد بودی که در یک روزنامه سوئدی بنام میترو در باره افشای جاسوسان رژیم در 3 شماره در مورخ 20و 21 و 22 دسمبر سال 2006 انتشار یافت هستید.

این تیمهای تروریستی مستقیم از سوی رهبری تشویق میشوند و زیر نظر علی خامنه ای قرار دارند این تیمها تشکیل شده است از سپاه پاسداران یعنی بخش اطلاعات سپاه وزارت اطلاعات و تیم بسیج انتحاری (شهادت طلبان) است که مستقیم تمامی عملیاتها را در اختیار دارند  و چند تیمی از این گروه ها در عراق فعالیت میکنند  این تیمهای که در عراق فعالیت میکنند عبارتند از کسانی که برای نابودی اهل تسنن در عراق کار میکنند  یعنی عراق باید یک پارچه شیعه بشود نام دارد. این گروه ها دسته دسته سنیها را دستگیر میکنند و سپس آنها را شکنجه کرده بعداز شکنجه آنها را میکشند و به جای می اندازند و سپس به پلیس عراق اطلاع میدهند که چند جنازه ناشناس را پیدا کرده اند که شکنجه شده اند و تیرباران شده اند. تیمهای دیگری که بتازگی تشکیل شده اند یعنی در سال 2003 به بعد تشکیل شده است توسط رهبری عبارتند از 2 گروه.

1= بسیج کردن مردم منطقه علیه منافع آمریکا و مسلح کردن افرادی که با آمریکا مخالفت دارند. و نابود کردن مجاهدین خلق در عراق کار میکننداین تیمهای تروریستی رژیم ایران.

2= رساندن کمک مالی برای گروه های تندرو که با آمریکا سر دشمنی دارندباز به این گروه اسلحه و پول را در اختیاراین گروه ها و صلح ستیزان و گروه های تروریستی در خاورمیانه میرسانند  یعنی مسئول رساندن مهمات اسلحه پول  برای گروه های ضد آمریکایی در منطقه در اختیار دارد.

این گروه ها مستقیم از سوی رهبری مامور میشوند تا پول و اسلحه در اختیار گروه های تروریستی قرار بدهند. که حسن عباسی مسئول مستقیم گروه برون مرزی است که برای تامین مالی حزب الله لبنان گروه های تندرو فلسطینی ارتش مهدی (مقتدا صدر روحانی تندرو عراقی) تامین میکند  اما مسئول اصلی محسن رضایی و فرمانده سپاه پاسداران بخش اطلاعات در این کارها مستقیم دخالت دارند. در مورخ 25/10/2006 که این تیمها در کرمانشاه با حضور چند تنی از جیش المهدی  تشکیل جلسه داده بودندو در این نشست 175میلیون دلار بعنوان پاداش به مقتدا صدر از سوی رهبر ایران بخشیده شدو در این نشست در حدود 3 روز به طول انجامیده بود مسئله کردستان را در آینده مترح شده بود که قرار بر این بود در کردستان عراق یک گروه مذهبی و تندرو را تشکیل بدهند تا در آینده بعد از نابودی تمامی اهل تسننها به جان کردها بروند حسن عباسی در این نشست حضور داشته بود و برای رهبری کردن چنین گروه هی تندرو و تروریست در کردستان تاکید کرده بود و به کردستان سفر کرده بود تا روزی که توسط کماندوهای آمریکایی دستگیر شد در کردستان بود حسن عباسی رهبری 2 تیم خصوصی که باید در کردستان بطور خصوصی جاسوسی کنند در اختیار داشت که این گروه ها مسئول جمع آوری اطلاعات در باره دولت کردستان و نحوی عملکرد این دولت و جاسوسی برای اینکه اطلاع داشته باشند که آیا اسرائیلی در کردستان هستند یا نه به کردستان سفر کرده بود. و حسن عباسی خود چند بار با اعضای اتحاد اسلامی کردستان نشست داشته است شخصأ و به آنان گوشزده کرده بود که برای کمک مالی و دریافت آن به تهران سفر کنند اما اتحاد اسلامی کردستان این پیشنهاد را رد کرده بود چرا چون میدانست که منافعش در خطر می افتد اگر با رژیم ایران همکاری کند. اما چند مزدوری به حسن عباسی قول داده بودند که در کردستان با تروریستهای رژیم ایران همکاری کنند که تعدادشان 6 نفر بیش نیست.  که چند نفری از این مزدوران در کشورهای اروپایی بر سر میبرند. قرار بر این بود که رژیم ایران زیر به زیر یک گروه تروریستی در کردستان و بر اساس خواست و مرام جمهوری اسلامی باشد تشکیل بدهد اما این خواب بر آب شد و همه توطئه ها کشف شد که با در اختیار گرفتن تمامی اسناد و مدارکی که در کنسولی ایران در هولیر وجود داشت امروز در اختیار آمریکایها قرار دارد و به این زودی این توطئه ها برملا و افشا میشود و مردم کردستان که مورد هدف رژیم هستند از این توطئه ها با خبر میشوند که با خبر هستند.

در باره تیمهای خارج از کشور مثل اروپا.

تیمهای جاسوسی از 4 تیم تشکیل شده است تیم اول عضوگیری تمامی شیعه های که در کشورهای اروپایی بر سر میبرند.

1= عضو گیری و جمع آوری شیعه های تندرو در اروپا برای زیر خدمت گرفتن آنها و دادن پول به این گروه ها در اروپا.

2= تیم جاسوسی علیه نویسندگان مخالف رژیم و گروه های سیاسی مخالف رژیم ایران در اروپا این تیمها مسئولیت دارند که افراد مخالف رژیم را شناسای کنند و علیه آنها ورق بازی کنند.

3= مسایل اقتصادی این تیم مسئول وعدهای اقتصادی به افراد مسئول در این کشورها هستند به شرط اینکه فرد مخالف را سرکوب کنندو یا اینکه برای فرد  سیاسی و مخالف رژیم مشکل تراشی کنند. این تیم باز پول میدهند تا به هر بهانه ای که شده است فرد مخالف را بدنام کنند و اتهامهای را به ویی بزنند.

4= این تیم مسئول پرداخت پول به کسانی است که در این کشورها با پناهندگان مخالف هستند. تیم 4 سه نوع مسئولیت دارد یک تبلیغات علیه یهودیان  2 دادن پول به آنهای که پناهنده ستیز هستند 3 روبط با افراد سیاسی و مسئول در این کشورها برای محدود کردن فرد سیاسی و گروه های سیاسی ضد رژیم ایران در این کشورها این تیمهای مستقیمأ زیر نظر وزارت اطلاعات قرار دارند و تیم 3 باز مسئول است که با شیعه ها روابط داشته باشد و آنها را برای خدمت به رژیم تشویق کنند. برای هدایت کردن این تیمها مسئولیتش مستقیمأ بر اغده  سفارتخانهای رژیم در این کشورها است سفارتخانها وسایل و راه را برای ورود این تیمها به جامعه آروپاییها هموار میکنند.

این تیمها باز مسئول پخش و توضیع مواده مخدر چون دیپلمات هستند آنها را باز رسی نمیکنند و راحت مواد مخدر را به اروپا منتقل میکنند این تیمها چرا چون بیشتر کسانی که برای رژیم کار میکنند معتاد به موادمخدر هستند در این کشورها.

در 3 ماه گذشته یک روزنامه سوئدی بنام سیدداگبلادت نوشته بود که تمامی تریاکهای بسته بندی شده توسط دیپلماتهای ایرانی و ترکیه ای به اروپا منتقل میشود و این خیلی نگران کنند است. 

در باره وضع داخلی ایران.

رژیم ایران خیلی از دانشجویان کرد را از درس محروم کرده است و بعضی از دانشجویان را زندانی کرده است و در کردستان نفت و گاز وجود ندارد و رژیم نمیخواهد گاز را در اختیار مردم کردستان قرار بدهد و این هم خودش یک نوع تحریم است که از سوی رژیم ملایان بر کردستان اسیر تحمیل میشود در کردستان گاز و نفت نیست در حالیکه در استانهای دیگر ایران مثل مناطق فارس نشنین از همه چیز برخوردار هستند  ما این را یک نوع جینوساید علیه ملت و خلقمان میدانیم که از سوی سیاستمداران رژیم تروریست پرور بر این ملت محرو تحمیل شده است. و ما این عمل شرم آور را محکوم میکنیم.

زند باد آزادی و برابری.

سلام بر آزادی درود به روح و روان پاک شهدای کرد و کردستان که مخلصانه برای آزادی و استقلال کردستان جان خود را فدا نموده اند.

راهشان پرفتوح .

سرنگون باد رژیم دیکتاتوری مذهبی در ایران.

13/1/2007

اسماعیل قادری

من از طرف خودم از تمامی خوانندگان عزیزی که نوشتهای من را میخوانند درخواست میکنم اگر اشتباهی را در نوشته های من دیدند از این بابت معذرت میخواهم چون با کامپیوتر مینویسم حتمأ اشتباه هم میشود.. با تشگر.

این هم ویدیوی حسن عباسی است در زیر

سخنرانی مشهور حسن عباسی : باید ترور کنیم تا به ما تجاوز نکنند
////////////////////////////////////////

موضوع اطلاعیه در باره جینوساید ملت محروم کردستان  و ادامه سرنوشت دیکتاتورهای خودکامه در خاورمیانه.

سئوال من این است آیا سربازان و درجداران رژیم صدام که دستشان به خون مردم کردستان آلوده است و متهم به تحاوز به عنف علیه دختران بی پناه کرد هستند کجا رفتندآن هم دختران 6 و 7 ساله  و چرا دولت کردستان دست به اقدام لازم برای دستگیری این جنایتکاران و دادن آنها به عدالت دست بکار نمیشوند؟

بچه های بی پدر و بی مادر در کردستان هستند کسی رفته است از حال و احوال آنها به پرسد؟

من با خانمی که اسم خودش گذاشته فاتمه ملاقات نمودم این خانم جگر سوخته برای من در باره جنایت رژیم صدام تعریف نمود و گفت یک روز سربازان عراقی به دهکده آنها آمدند و دهکده را محاصره کردند و یک افسر و با یک سرباز به خانه فاتمه آمدند و جلو چشمش به دختر 7 ساله اش تجاوز نمودند و بعدش رفتند بیرون این خانم در هنگام گفتگو به گریه می افتاد و بغض گلویش را فشار میداد  گفت دخترم بیحال بر روی زمین آفتاده بود ناگهان دو افسر دیگر به خانه ما امدند  و به خود فاتمه و دخترش که فقط 7 سال داشت تجاوز نمودند دوباره و این خانم میگوید بعد از یک ساعت که دخترش حالش خراب و به خاطر ترس و وحشتی که در او ایجاد شده  بود دخترش جانسپرد.

این خانم در نهایت میگوید خیلی از این جنایتکاران به خارج فرار کرده اند و در کشورهای غربی پناهنده شده اند و یا در سوریه یا کشورهای دیگر عربی بر سر میبرند امیدوار هست روزی همه این جنایتکاران را به سزای خودشان برسانند.

این خانم باز میگوید که فرداش سربازان جنایتکار صدام دهکده را ترک کرده بودند همراه خودشان 20 نفری را بردند هنوز از سرنوشت آنها خبری در دست نیست  این خانم که شوهرش رفته بود برای شهر سلیمانیه شب هنگامی که شوهرش بازگشته بود ماجرا را برای شوهرش تعریف کرده بود بدون سر و صدا دخترشان را خاک میکنند و به هسایه ها سر میزنند که همه مثل آنها جگر سوخته اند. و این زن میگوید جمعأ به 10 دختر زیر 15 سال در همان روز تجاوز نمودند سربازان رژیم صدام.

برگردیم به قضیه ی اصلی در کردستان رژِیم بعث 5000 دهکده را بطور کلی ویران کرد و مردم دهکده ها را سربه نیست کردند.

جنایتکاران و دشمنان خلق کرد باید به عدالت داده بشوند و به سزای اعمالشان برسند.

در کردستان اسیر هر روز ما شاهد کشته شدن فرزندان این ملت توسط اشغالگران هستیم. در ایران جرمهای که علیه ملت محروم کردستان آنجام گرفته است حد و حساب ندارد.  دادگاهای صحرای بازداشتهای خودسرانه کشتن جوانان کرد در ایران توسط رژیم ایران هر روز انجام میگیرد.

در ایران سربازان و پاسداران رژیم هنگامی که برای تفتیش خانها میروند به دختران خرده سال کرد تجاوز میکنند  یک دوست که خودش در کردستان است در یک ایمیل برای من فرستاداده است میگوید در شهر نغده یک افسر سپاه پاسداران به یک دختر 6 ساله تجاوز نمود و بر خانواده دختر فشار آورده بودند اگر این موضوع را افشاه کنند همه را کشته میشوند  و زنش برای همسایه ها در این باره تعریف نموده بود و دوست من هم برای من با ایمیل در باره این جنایت نوشت.

 در ترکیه دیگر جنایت علیه ملت محروم کردستان بیحد و حساب است تجاوز به عنف علیه دختران کرد در ترکیه توسط سربازان رژیم ترک سالها است که در باره آن حرف به میان می آید در چند ماه پیش دو افسر ترک در شهر دیاربکر یک بمب را منفجر کردند و چندین کودک کرد را به قتل رساندند و در ترکیه نزدیک به 30 ملیون کرد زندگی میکند و دولت نژادپرست ترک به احقاق حقه این ملت محروم احترام نمیگذارد  و من نمیدانم چرا کشورهای اروپایی که خود را مدافع حقوق بشر میدانند و بر این رژیم نژادپرست فشار نمی آورند تا برای رعایت حقوق هموطنانش دست به کار بشوند و حقوق ملت کرد هم یکی از این احقاق است.

بلی رژیم های که کردستان را اشغال نموده اند رژیم های هستند خودکامه و از دیکتاتوری مذهبی گرفته تا دیکتاتوری نژاتپرست کمالی و عربهای شوینیست در عراق و سوریه.

یک خبر ناخوشاینده که در این شهر در سوئد اتفاق افتاده است این است آسوریهای عراقی در سوئد برای صدام در کلیساهای خود فاتحه خوانی کردند و من با یک فرد عراقی که در اصل آسوری است کار میکنم در هنگام اعدام صدام به سر کار نیآمد و همه برای صدام سوگواری کردند.  فکر میکنم اینها همان کسانی باشند که علیه ملت کرد جنایت کرده اند و دست داشته اند. و اینها همان سربازانی هستند که همراه با افسران رژیم صدام به دختران خرد سال کرد تجاوز نموده اند و امروز اشک برای پدر از دست رفته اشان میریزند.

صدام که یک جنایتکار انسان کش بود به سزای خود رسید اما خیلی زود این جنایتکار را اعدام نمودند خیلی از اسرارها را با خود به زیر خاک برد مهمترین این اسرارها جینوساید ملت کرد و انفال و فرستادن دختران کرد به دولتهای عربی است. اما سئوال من این است از دولتهای عربی که برای صدام شین و واویلا میکنند آیا هنگامی که شهر حلبچه مورد حمله گازهای میکروبی و شیمیایی از سوی صدام حسین قرار گرفت کسی آمد شین و واویلا کند برای 6000 هزار انسان؟ صدام در کردستان جمعأ 185 هزار کرد را سر به نیست کرد من با یک عراقی که در اصل آسوری است گفتگو کردم او گفت در خانه صدام کار کرده است و در سلیمانیه بوده است وزارت اطلاعات صدام چند نفر را میکشند و در  نزدیکی شهر سلیمانیه به یک گور دستجمعی می اندازند به قول این فرد که ابو ادوارد نام دارد.

البته بعضی از دولتهای عربی خودشان در این جنایت با رژیم صدام شریک بوده اند و هستند دولت مصر که با رژیم صدام همکاری میکرد دختران کرد را به مصر برد و هنوز دختران در آنجا بر سر میبرند در حدود 18 تا 20 دختر هستند. بلی رژیمهای خودکامه دستشان به خون جوانان کرد آلوده است روزی می آید که به سزای خودشان برسند. رژیم دینی ایران که پدر تروریستهای جهان است در ماه گذشته 270 ملیون دلار را به مقتدا صدر روحانی تندرو عراقی بخشیده است در حالی که مردم ایران برای امرار معاش کلیه های خود را میفروشند و به نان شب محتاج هستند  اما رژیم دینی ایران 170 ملیون دلاررا به حماس و جهاد اسلامی و 300 ملیون دلار را به حزالله لبنان میبخشد  اما فکری به حال مردم فقر زده ایران نمیکند این رژیم دینی ایران که کشش میکند برای دست یابی به سلاحهای کشتار همگانی  و اگر به این سلاح دست یابد به هیچ احدی رحم نخواهد کرد در حال حاضر بدون هیچ سبیبی با مردم اسرائیل سر دشمنی دارد بابا مردم اسرائیل برادران ما هستند  و ما به هیچ عنوان با ملت اسرائیل سر دشمنی نداریم  و در سایتهای خبریشان از وجود نیروی اسرائیلی در کردستان مینویسند و دولت محلی کردستان را به همکاری با اسرائیل متهم میکنند در روزنامه هایشان  ما ملت کرد همچون ملت یهود مورد ظلم و ستم قرار گرفته ایم  و مورد عنواع جینوساید  کشتار دستجمعی قرار گرفته ایم  ما آزاد هستیم با هر کسی روابط داشته باشیم خود انتخاب میکنیم نه دیگران.

ملت اسرائیل دوست ملت ما هستند  ما کردهای در کردستان داریم که مذهبشان یهودی است ما به آنها افتخار میکنیم ما ملت کرد با هیج کسی سر دشمنی نداریم ما با آنها سر دشمنی داریم که با ما سر دشمنی دارند و هر روز جوانان ما را به قتل میرسانند و به خواهران ما در زندانهایشان تجاوز میکنند و شخصیت انسانی خواهران ما را خرد میکنند سر دشمنی داریم نه با ملت مظلوم اسرائیل که برادران ما هستند ملت یهود برادران ما هستند .

باید رژیمهای دیکتاتوری و خودکامه بدانند که عمرشان روزی به پایان میرسد و به زباله دان تاریخ انداخته میشوند کی در این فکر بود که روزی صدام به چنین روزی به افتد که افتاد رژیم ملایان هم باید بدانند که جنایتهای که علیه ملت محروم ایران و بخصوص ملت محروم کردستان انجام داده اند روزی میرسد که به سزای خودشان برسند.  در سال 1988 برابر با 1367 در ایران با دستور خود خمینی 33000 هزار انسان را در یک روز به قتل رساندند و اعدام کردند در کردستان نزدیک به 60000 هزار انسان را به قتل رساندند آن هم با دستور خود خمینی و خود خلخالی جنایتکار و گوربگور 12000 کرد را به قتل رساند در کردستان زنان حامله را به گلوله میبست در کردستان اسیر.

زند باد آزادی و برابری سر نگون باد رژیم دینی ایران.

سلام بر روح روان شهدای کرد و کردستان

زند باد زندانیان سیاسی کرد که برای آزادی و استقلال کردستان خود را فدا نموده اند.

7/1/2007

اسماعیل قادری

در نهایت از این بابت که در مقاله گذشته ام کمی اشتباه در آن است معذرت میخواهم از خوانندگان عزیزپوزش میخواهم.
///////////////////////////////////
موضوع در باره سرنوشت دیکتاتورهای خودکامه در خاورمیانه.

در حال حاضر یکی از خشونت کارترین دیکتاتورها از میان رفت اما دیکتاتورهای دیگر باقی مانده اند دیکتاتورهای تهران هنوز باقی مانده اند.

حال بدانیم صدام حسین کیست و کمی در باره زندگی این خون خوار تعریف کنم.

صدام در سال 1937 در 28 آوریل در روستای عوجه در یک خانواده فقیر و محنت زده  چشم بدنیا گوشود در خانوده ای که گفته میشود خشونت بدوی در آن حرف آخر میزد بدنیا آمد. در سال 1957 به حزب بعث پیوست آنهم به این خاطر بود که دایه ی صدام خیرالله طفاح یکی از اعضای این حزب نژادپرست بود از راه خیرالله به حزب پیوست برای حزب بعث عنصر ملیت عرب از همه چیز بر تر بود برای حزب بعث.

در 14 ژویئه سال 1958 افسران جوان علیه پادشاه آن زمان عراق قیام نمودند و نظام پاشاهی را سرنگون کردند به رهبری جنرال عبدالکریم قاسم.در این باره به این لینک سری بزنید

http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2006/11/061105_pm-aa-saddam-bio.shtml

http://www.bbc.co.uk/persian/news/story/2003/12/031214_a_si_who_is_saddam.shtml

فیلم حلق آویز کردن صدام

و صدام هم که به حزب بعث پیوسته بود و یک نژادپرست کور بود غیر از ملیت عرب هیچ ملیتی را نمیشناخت با دوستانش قاسم را کشتند و کم کم به باریکه قدرت نزیک میشد. صدام در سال 1968 با یک کودتاه آرامی رژیم میان روی  عبدالرحمان عارف را سرنگون کردند که چند افسر جاه طلب در آن دست داشتند عبدالرزاق نایف و ابراهیم داوود در رأس آن جریان بودند و حزب بعث به رهبری احمد حسن البکر از پس پرده هدایت میکرد حزب بعث به ظاهر از کودتاه نظامیان حمایت میکرد هدف حزب بعث برقراری نظامی متمرکز و تمامیت خواه بر پایه ایدئولوژی واحد و حزب واحد و رهبر واحد بود که درآن تمام شئون جامعه باید مرام ناسیونالیستی عربی حزب بعث اداره شود.  احمد حسن البکر مقام ریاست جمهوری را بر عهده داشت اما ستون فقرات رژیم راشبکه مخفی  حزب بعث و دستگاه امنیتی آن میساخت که صدام جوان بر رائس آن قرار گرفته بود و روز به روز بر  قدرت خود می افزود صدام حسین در دنبال کردن بر قبضه کردن قدرت از حربه های کهن قبیله ای استفاده میکرد بعدأ معاون احمد حسن البکر شد و بعد ریئس وزرا عراق شد در سال 1974 صدام با شاه ایران برای شهید کردن پدر کردان و سیمبول کرد و کردستان ملا مسطفئی بارازانی با شاه ایران بر این جنایت اتفاق کردند و ایران هم زیرکانه با یک داروی کشنده پدر بزرگ کرد را مسموم کرد و بعدش به امریکا فرستاده شد و در آنجا توسط یک پزشک ایرانی که از سوی شاه ایران مامور شده بود در امریکا در یک بیمارستان به شهادت رسید ملا مسطفئی پدربزرگوار خلق کرد.

    صدام و خمینی تا سر انجام در سال 1978 با خمینی در نجف ملاقات کرد و نگذاشت کسی از این ملاقاتها بوی به برد به نظر خیلی این ملاقات با خمینی بر این اساس بود که در هنگام ضعیف شدن انقلاب ایران صدام به ایران حمله کند تا رژیم ملاها که خمینی برای آن نقشه کشیده بود پایه ی خود را مستحکم کنند.

در سال 1979 صدام حسین احمد حسن البکر را برکنار نمود و خود بر کرسی ریاست جمهوری عراق نشست و در همان سال در ایران انقلاب ضد سلطنتی در ایران به وقوع پیوست و خمینی برای وجود احزاب ترقیخواه و دموکرات در ایران نگران بود در سال 1358 خمینی داشت حسابی ضعیف میشد اما خمینی ورقه صدام را فراموش نکرده بود که در یک نامه توسط یک سفیر از کشورها که هنوز نام این سفیر افشا نشده است یک نامه را برای صدام روانه کرد در نامه آمده بود صدام باید هر چه زود تر به ایران حمله کند اگر نه پایه رژیم اسلامی در ایران در خطری جدی است. صدام بلافاصله به نامه خمینی جواب مثبت داد و به ایران حمله نمود 2سال بعد از به قدرت رسیدنش یعنی در سال 1980 بنابر جواب نامه خمینی صدام به ایران حمله نمود و جمهوری اسلامی هم توانست با شعارهای حفظ ایران و ایران مورد حمله خارجیها قرار گرفته است تمامی مخالفین را به طور وحشتناکی سرکوب کند و چوخه های دار برای مخالفین در ایران یکی پس از دیگری آغاز شد.

خمینی بلا فاصله خلخالی جنایتکار را که به جلاد کردستان معروف است به کردستان فرستاد برای قتلعام ملت بیداع کردستان پرداختند و برای مشاهده این لینک زیر را نگاه کنید. جنایت رژیم خمینی.

http://www.rojhelatpres.com/dec-06/4-12.htm

  هر دو رژیم یعنی رژِیم بعث عراق و رژیم جمهوری اسلامی در کردستان و علیه خلق کرد خیلی جنایت کرده اند. جنایت صدام. http://www.pukmedia.com/video/anfal.html

خلاصه جنگ ضد انسانی در میان دو دیوه درنده یعنی خمینی و صدام آغاز شد خیلی از شهرهای مرزی ایران ویران شدند شهر تاریخی کردستان قصرشیرین ویران شد و سرپل زهاب همچنین خلاصه آغاز این جنگ خانمانسوز پایه حکومت آخوندها را مستحکمتر کرد جنگ تا 8 سال ادامه داشت در این جنگ نزدیک به 2 میلیون انسان کشته شدند  و خمینی و آخوندهای ضد انسانی به شستشویئ مغزی جوانان میپرداختند و کلید بهشت خیالی را به جوانان میبخشیدند  تا اگر کشته شوند به بهشت خیالی بروند بهشتی که فقط خیالی بیش نیست.

با این وعده تو خالی مردم و جوانان را گول میزدند و به جهنم جنگ خمینی فرستاده میشدند. صدام هم با به قدرت رسیدنش دشمنی خود را با ملت محروم کرد آغاز نمود در عراق هزاران کرد یا کشته شدند هزاران دختر جوان کرد را روانی کشورهای عربی کرد و هنوز از سرنوشت شان هیچ خبری در دست نیست فقط در کشور مصر 18 تا 19 دختر کرد هستش. باقیمانده انفال و جینوساید ملت کرد در عراق توسط صدام حسین گوربگور انجام گرفته است. هزاران کرد از کردهای خانقین را به ایران اخراج کرد صدام در میان سالهای 1979 تا سال 2003 جمعأ 185 هزار کرد را سر به نیست کرد صدام.

جابجای مردم کرکوک و به جای کردها آوردن عربهای خشونت کار صدامی به کرکوک و جینوساید مردم کرد به طور وحشتناکی. و قتلعام عربهای شیعه در جنوب عراق.

ایران هم در ایران شنکنجه گاها و چوخه های دار را برای مخالفین بیشتر و بیشتر میکرد.

خلاصه جنگ تا سال 1988 ادامه داشت  در 16/3/1988 با دستور صدام حسین علی حسن مجید پسر عموی صدام شهر حلبچه را مورد حمله هوای با گازهای شیمیایی قرار داد در آن نزدیک به 5000 تا 6000 هزار کرد پیر جوان از بچه یک ماه تا پیر 70 و 80 ساله به شهادت رسیدند صدام آن را افتخاری برای خود قلمداد میکرد.

صدام به هیچ احدی رحم نمیکرد جواب هر مخالفی را با گلول میداد.

خمینی همچنین هنوز رژیم ایران مخالفین را به طور وحشتناکی سرکوب میکند  و جنایتکاران تهران باید منتظر روزی باشند همچون صدام از سوی ملتهای ستمدیده ایران سرنوشت شان همچون سرنوشت صدام باشد و خواهم بود.

خلاصه بعد از سال 1988 که ایران و عراق جنگ را تمام کردند و ایران در این جنگ شکست کامل را خورده بود و خمینی جام زهر را نوشیده بود بلافاصله در سال 1989 یعنی در اواخر سال 1989 عراق به کویت حمله نمود و کویت را خلال 4 ساعت به اشغال خود در آورد و این کار باعث شد جامعه جهانی علیه صدام موضع گیری کنند در رائس آن یالات متحده آمریکا به رهبری جورج بوش و با یک ضربت کوبنده ارتش صدام را از کویت اخراج کردند و کویتیها زمام امور را بدست گرفتند اما نه مثل سابق تحت کنترل کامل آمریکا که کویت یک کشور نفت خیز است.

خلاصه عراق مورد تحریم اقتصادی قرار گرفت و ارتش صدام ناتوان و فرسوده شده بود مردم کرد در کردستان علیه دستگاه رژیم بعث قیام نمودند در سال 1990 و 91 بخش عمده کردستان را آزاد نمودند  اما جنرالهای ترک از این واقعه خوشنود نبودند بر آمریکا فشار آوردند تا به صدام چراغ سبز بدهند تا شورش ملت کرد را سرکوب کند صدام واما آمریکا هم به این درخواست تن در داد اما این بار ملت کرد یک پارچه به خواست رهبرانشان جواب بله دادند و این توطئه را خنثئی کردند و ایالات متحده را مجبور کردند تا یک منطقه پرواز ممنوع را اعلام کنند تا رژیم صدام دستش کوتاه بشود و این کارر ا کردند. خلاصه تحریم اقتصادی کمر رژیم را به طور کلی شکست و تحریم تا سال 2003 ادامه داشت.

در سال 1989 در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون و کلینتون در نظر داشت رژیم صدام را در یک عملیات سرنگون کند و اما در آمریکا این را رد کردند و با به قدرت رسیدن جورج دبلیو بوش که پدرش با صدام مشکل داشت محقق شد.

در سال 11/9/2001

آمریکا مورد حمله تروریستی قرار گرفت و نزدیک به 5 هزار انسان کشته شد و آمریکا هم این واقعه را به گردن اوسامه بن الادن انداخت به افغانستان حمله نمود و نظام فاشیستی طالبان را سرنگون کرد و برای کشف سلاحهای کشتارهمگانی سازمان ملل چند نفری به رهبری هانس بلیکس سوئدی اصل را به عراق فرستادند اما هدف تنها کشف سلاحهای کشتارهمگانی نبود بلکه بدست آوردن اطلاعات در باره قدرت ارتش عراق بود  این همکاری بعد از چند ماه متوقف شد و آمریکا تصمیم گرفت به عراق حمله کند در سال 2003   یعنی 13/3/2003 ارتش آمریکا به عراق حمله نمود تا یک ماه ارتش عراق توانست مقاومت کند اما فرمانده هان ارتش دریافتند که بهتر است خود را به آمریکا تسلیم کنند هدف آمریکا تنها خود صدام است نه مردم عراق خلاصه در 9 اوریل 2003 دولت صدام بطور کلی سرنگون شد مجسمه های صدام یکی پس از دیگری به پاین کشیده شده اند و پول بریمر حاکم عراق شد تمامی سیستم صدام را از هم پاشیدند و شورای رهبری عراق تاسیس کردند که هر یک ماه یکی از سیاستمداران عراقی رهبری شورا را بر عهده میگرفتند و خلاصه صدام حسین را در یک زیر زمینی در نزدیکی شهری که زادگاه ویی بود پیدا کردند و صدام را در چند جلسه به خاطر جنایت علیه بشریت محاکمه نمودند یکی از این محاکمه ها در باره شهر دجیل بود که صدام هنگامی که از این شهر دیدن کرده بود مورد حمله قرار گرفته بود و صدام هم در مقابل 158 نفر که به آنها شک کرده بودند اعدام نمود و محاکمه های دیگر درباره انفال و جینوساید ملت کرد بود که نیروز مورخ 29/12 /2006 در اتاق اسخبارات خود به دار آویخته شد و عمر نظام پوسیده دیکتاتوریش را با خود به گور برد. اما سئوال من این است صدام نباید اعدامش میکردند خیلی از اسرار صدام کشف نشده با خودش به زیر خاک برد. مهمترین این اسرارها انفال و جینوساید ملت کرد و حمله به کویت جنگ ایران و عراق و سر به نیست کردن دختران کرد که بعضی از آنها در مصر دیده شدند .

خوب با اعدام صدام حسین درسی جدی و پیامی درست است به رهبران رژِیم ایران  رهبران رژیم هم علیه بشریت جنایت نموده اند از کارهای تروریستی گرفته تا اعدام و شکنجه مخالفین این رژیم توسط دولت ایران. ترور در کشور ایتالیا ترور در خاک آلمان ترور در فرانسه ترور دکتر قاسملو در اتریش منفجر کردن مرکز یهودیان در آرژانتین  کمک مالی و تسلیحاتی به گروه های ندرو و تروریست در خاورمیانه دخالت روزمره در امور عراق کمک مالی و تسلیحاتی به روجانی ندرو و تروریست عراقی مقدا صدر.  کشش کردن برای دست یابی سلاحهای کشتارهمگانی برای بی ثبات کردن منطقه خاورمیانه.

در باره حقوق بشر در داخل ایران اعدام مخالفین زندانهای خودسرانه اعدام سیاسیون تجاوز به زنان زندانی برای درهم شکستن شخصیت زنان مخالف هر روز در کردستان جوانان کرد توسط نیروی تروریستی رژیم کشته میشوند بدون اینکه کسی به این همه جنایت اعتراز کند.

جینوساید ملت کرد در ایران توسط این رژیم واپسگرا و دینی.

 رژیم ملاها باید منتظر چنین روزی باشند که بر سر صدام آمد  و این روز دور نیست.

زند باد آزادی و برای برابری سر نگون باد دیکتاتوری مذهبی و دینی

سلام بر روح و روان پا شهدای کرد و کردستان

سلام و بر ورح و روان پاک پدر کرد و کردستان شهید بزرگوار ملا مسطفئی بارازانی

سر نگون باد رژیم فاسد آخوندها

30/12/2006

اسماعیل قادری
///////////////////////////////////////////////

موضوع در باره سرنوشت دیکتاتورهای خودکامه در خاورمیانه.

در حال حاضر یکی از خشونت کارترین دیکتاتورها از میان رفت اما دیکتاتورهای دیگر باقی مانده اند دیکتاتورهای تهران هنوز باقی مانده اند.

حال بدانیم صدام حسین کیست و کمی در باره زندگی این خون خوار تعریف کنم.

صدام در سال 1937 در 28 آوریل در روستای عوجه در یک خانواده فقیر و محنت زده  چشم بدنیا گوشود در خانوده ای که گفته میشود خشونت بدوی در آن حرف آخر میزد بدنیا آمد. در سال 1957 به حزب بعث پیوست آنهم به این خاطر بود که دایه ی صدام خیرالله طفاح یکی از اعضای این حزب نژادپرست بود از راه خیرالله به حزب پیوست برای حزب بعث عنصر ملیت عرب از همه چیز بر تر بود برای حزب بعث.

در 14 ژویئه سال 1958 افسران جوان علیه پادشاه آن زمان عراق قیام نمودند و نظام پاشاهی را سرنگون کردند به رهبری جنرال عبدالکریم قاسم.در این باره به این لینک سری بزنید

http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2006/11/061105_pm-aa-saddam-bio.shtml

http://www.bbc.co.uk/persian/news/story/2003/12/031214_a_si_who_is_saddam.shtml

فیلم حلق آویز کردن صدام

و صدام هم که به حزب بعث پیوسته بود و یک نژادپرست کور بود غیر از ملیت عرب هیچ ملیتی را نمیشناخت با دوستانش قاسم را کشتند و کم کم به باریکه قدرت نزیک میشد. صدام در سال 1968 با یک کودتاه آرامی رژیم میان روی  عبدالرحمان عارف را سرنگون کردند که چند افسر جاه طلب در آن دست داشتند عبدالرزاق نایف و ابراهیم داوود در رأس آن جریان بودند و حزب بعث به رهبری احمد حسن البکر از پس پرده هدایت میکرد حزب بعث به ظاهر از کودتاه نظامیان حمایت میکرد هدف حزب بعث برقراری نظامی متمرکز و تمامیت خواه بر پایه ایدئولوژی واحد و حزب واحد و رهبر واحد بود که درآن تمام شئون جامعه باید مرام ناسیونالیستی عربی حزب بعث اداره شود.  احمد حسن البکر مقام ریاست جمهوری را بر عهده داشت اما ستون فقرات رژیم راشبکه مخفی  حزب بعث و دستگاه امنیتی آن میساخت که صدام جوان بر رائس آن قرار گرفته بود و روز به روز بر  قدرت خود می افزود صدام حسین در دنبال کردن بر قبضه کردن قدرت از حربه های کهن قبیله ای استفاده میکرد بعدأ معاون احمد حسن البکر شد و بعد ریئس وزرا عراق شد در سال 1974 صدام با شاه ایران برای شهید کردن پدر کردان و سیمبول کرد و کردستان ملا مسطفئی بارازانی با شاه ایران بر این جنایت اتفاق کردند و ایران هم زیرکانه با یک داروی کشنده پدر بزرگ کرد را مسموم کرد و بعدش به امریکا فرستاده شد و در آنجا توسط یک پزشک ایرانی که از سوی شاه ایران مامور شده بود در امریکا در یک بیمارستان به شهادت رسید ملا مسطفئی پدربزرگوار خلق کرد.

    صدام و خمینی تا سر انجام در سال 1978 با خمینی در نجف ملاقات کرد و نگذاشت کسی از این ملاقاتها بوی به برد به نظر خیلی این ملاقات با خمینی بر این اساس بود که در هنگام ضعیف شدن انقلاب ایران صدام به ایران حمله کند تا رژیم ملاها که خمینی برای آن نقشه کشیده بود پایه ی خود را مستحکم کنند.

در سال 1979 صدام حسین احمد حسن البکر را برکنار نمود و خود بر کرسی ریاست جمهوری عراق نشست و در همان سال در ایران انقلاب ضد سلطنتی در ایران به وقوع پیوست و خمینی برای وجود احزاب ترقیخواه و دموکرات در ایران نگران بود در سال 1358 خمینی داشت حسابی ضعیف میشد اما خمینی ورقه صدام را فراموش نکرده بود که در یک نامه توسط یک سفیر از کشورها که هنوز نام این سفیر افشا نشده است یک نامه را برای صدام روانه کرد در نامه آمده بود صدام باید هر چه زود تر به ایران حمله کند اگر نه پایه رژیم اسلامی در ایران در خطری جدی است. صدام بلافاصله به نامه خمینی جواب مثبت داد و به ایران حمله نمود 2سال بعد از به قدرت رسیدنش یعنی در سال 1988 بنابر جواب نامه خمینی صدام به ایران حمله نمود و جمهوری اسلامی هم توانست با شعارهای حفظ ایران و ایران مورد حمله خارجیها قرار گرفته است تمامی مخالفین را به طور وحشتناکی سرکوب کند و چوخه های دار برای مخالفین در ایران یکی پس از دیگری آغاز شد.

خمینی بلا فاصله خلخالی جنایتکار را که به جلاد کردستان معروف است به کردستان فرستاد برای قتلعام ملت بیداع کردستان پرداختند و برای مشاهده این لینک زیر را نگاه کنید. جنایت رژیم خمینی.

http://www.rojhelatpres.com/dec-06/4-12.htm

  هر دو رژیم یعنی رژِیم بعث عراق و رژیم جمهوری اسلامی در کردستان و علیه خلق کرد خیلی جنایت کرده اند. جنایت صدام. http://www.pukmedia.com/video/anfal.html

خلاصه جنگ ضد انسانی در میان دو دیوه درنده یعنی خمینی و صدام آغاز شد خیلی از شهرهای مرزی ایران ویران شدند شهر تاریخی کردستان قصرشیرین ویران شد و سرپل زهاب همچنین خلاصه آغاز این جنگ خانمانسوز پایه حکومت آخوندها را مستحکمتر کرد جنگ تا 8 سال ادامه داشت در این جنگ نزدیک به 2 میلیون انسان کشته شدند  و خمینی و آخوندهای ضد انسانی به شستشویئ مغزی جوانان میپرداختند و کلید بهشت خیالی را به جوانان میبخشیدند  تا اگر کشته شوند به بهشت خیالی بروند بهشتی که فقط خیالی بیش نیست.

با این وعده تو خالی مردم و جوانان را گول میزدند و به جهنم جنگ خمینی فرستاده میشدند. صدام هم با به قدرت رسیدنش دشمنی خود را با ملت محروم کرد آغاز نمود در عراق هزاران کرد یا کشته شدند هزاران دختر جوان کرد را روانی کشورهای عربی کرد و هنوز از سرنوشت شان هیچ خبری در دست نیست فقط در کشور مصر 18 تا 19 دختر کرد هستش. باقیمانده انفال و جینوساید ملت کرد در عراق توسط صدام حسین گوربگور انجام گرفته است. هزاران کرد از کردهای خانقین را به ایران اخراج کرد صدام در میان سالهای 1979 تا سال 2003 جمعأ 185 هزار کرد را سر به نیست کرد صدام.

جابجای مردم کرکوک و به جای کردها آوردن عربهای خشونت کار صدامی به کرکوک و جینوساید مردم کرد به طور وحشتناکی. و قتلعام عربهای شیعه در جنوب عراق.

ایران هم در ایران شنکنجه گاها و چوخه های دار را برای مخالفین بیشتر و بیشتر میکرد.

خلاصه جنگ تا سال 1988 ادامه داشت  در 16/3/1988 با دستور صدام حسین علی حسن مجید پسر عموی صدام شهر حلبچه را مورد حمله هوای با گازهای شیمیایی قرار داد در آن نزدیک به 5000 تا 6000 هزار کرد پیر جوان از بچه یک ماه تا پیر 70 و 80 ساله به شهادت رسیدند صدام آن را افتخاری برای خود قلمداد میکرد.

صدام به هیچ احدی رحم نمیکرد جواب هر مخالفی را با گلول میداد.

خمینی همچنین هنوز رژیم ایران مخالفین را به طور وحشتناکی سرکوب میکند  و جنایتکاران تهران باید منتظر روزی باشند همچون صدام از سوی ملتهای ستمدیده ایران سرنوشت شان همچون سرنوشت صدام باشد و خواهم بود.

خلاصه بعد از سال 1988 که ایران و عراق جنگ را تمام کردند و ایران در این جنگ شکست کامل را خورده بود و خمینی جام زهر را نوشیده بود بلافاصله در سال 1989 یعنی در اواخر سال 1989 عراق به کویت حمله نمود و کویت را خلال 4 ساعت به اشغال خود در آورد و این کار باعث شد جامعه جهانی علیه صدام موضع گیری کنند در رائس آن یالات متحده آمریکا به رهبری جورج بوش و با یک ضربت کوبنده ارتش صدام را از کویت اخراج کردند و کویتیها زمام امور را بدست گرفتند اما نه مثل سابق تحت کنترل کامل آمریکا که کویت یک کشور نفت خیز است.

خلاصه عراق مورد تحریم اقتصادی قرار گرفت و ارتش صدام ناتوان و فرسوده شده بود مردم کرد در کردستان علیه دستگاه رژیم بعث قیام نمودند در سال 1990 و 91 بخش عمده کردستان را آزاد نمودند  اما جنرالهای ترک از این واقعه خوشنود نبودند بر آمریکا فشار آوردند تا به صدام چراغ سبز بدهند تا شورش ملت کرد را سرکوب کند صدام واما آمریکا هم به این درخواست تن در داد اما این بار ملت کرد یک پارچه به خواست رهبرانشان جواب بله دادند و این توطئه را خنثئی کردند و ایالات متحده را مجبور کردند تا یک منطقه پرواز ممنوع را اعلام کنند تا رژیم صدام دستش کوتاه بشود و این کارر ا کردند. خلاصه تحریم اقتصادی کمر رژیم را به طور کلی شکست و تحریم تا سال 2003 ادامه داشت.

در سال 1989 در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون و کلینتون در نظر داشت رژیم صدام را در یک عملیات سرنگون کند و اما در آمریکا این را رد کردند و با به قدرت رسیدن جورج دبلیو بوش که پدرش با صدام مشکل داشت محقق شد.

در سال 11/9/2001

آمریکا مورد حمله تروریستی قرار گرفت و نزدیک به 5 هزار انسان کشته شد و آمریکا هم این واقعه را به گردن اوسامه بن الادن انداخت به افغانستان حمله نمود و نظام فاشیستی طالبان را سرنگون کرد و برای کشف سلاحهای کشتارهمگانی سازمان ملل چند نفری به رهبری هانس بلیکس سوئدی اصل را به عراق فرستادند اما هدف تنها کشف سلاحهای کشتارهمگانی نبود بلکه بدست آوردن اطلاعات در باره قدرت ارتش عراق بود  این همکاری بعد از چند ماه متوقف شد و آمریکا تصمیم گرفت به عراق حمله کند در سال 2003   یعنی 13/3/2003 ارتش آمریکا به عراق حمله نمود تا یک ماه ارتش عراق توانست مقاومت کند اما فرمانده هان ارتش دریافتند که بهتر است خود را به آمریکا تسلیم کنند هدف آمریکا تنها خود صدام است نه مردم عراق خلاصه در 9 اوریل 2003 دولت صدام بطور کلی سرنگون شد مجسمه های صدام یکی پس از دیگری به پاین کشیده شده اند و پول بریمر حاکم عراق شد تمامی سیستم صدام را از هم پاشیدند و شورای رهبری عراق تاسیس کردند که هر یک ماه یکی از سیاستمداران عراقی رهبری شورا را بر عهده میگرفتند و خلاصه صدام حسین را در یک زیر زمینی در نزدیکی شهری که زادگاه ویی بود پیدا کردند و صدام را در چند جلسه به خاطر جنایت علیه بشریت محاکمه نمودند یکی از این محاکمه ها در باره شهر دجیل بود که صدام هنگامی که از این شهر دیدن کرده بود مورد حمله قرار گرفته بود و صدام هم در مقابل 158 نفر که به آنها شک کرده بودند اعدام نمود و محاکمه های دیگر درباره انفال و جینوساید ملت کرد بود که نیروز مورخ 29/12 /2006 در اتاق اسخبارات خود به دار آویخته شد و عمر نظام پوسیده دیکتاتوریش را با خود به گور برد. اما سئوال من این است صدام نباید اعدامش میکردند خیلی از اسرار صدام کشف نشده با خودش به زیر خاک برد. مهمترین این اسرارها انفال و جینوساید ملت کرد و حمله به کویت جنگ ایران و عراق و سر به نیست کردن دختران کرد که بعضی از آنها در مصر دیده شدند .

خوب با اعدام صدام حسین درسی جدی و پیامی درست است به رهبران رژِیم ایران  رهبران رژیم هم علیه بشریت جنایت نموده اند از کارهای تروریستی گرفته تا اعدام و شکنجه مخالفین این رژیم توسط دولت ایران. ترور در کشور ایتالیا ترور در خاک آلمان ترور در فرانسه ترور دکتر قاسملو در اتریش منفجر کردن مرکز یهودیان در آرژانتین  کمک مالی و تسلیحاتی به گروه های ندرو و تروریست در خاورمیانه دخالت روزمره در امور عراق کمک مالی و تسلیحاتی به روجانی ندرو و تروریست عراقی مقدا صدر.  کشش کردن برای دست یابی سلاحهای کشتارهمگانی برای بی ثبات کردن منطقه خاورمیانه.

در باره حقوق بشر در داخل ایران اعدام مخالفین زندانهای خودسرانه اعدام سیاسیون تجاوز به زنان زندانی برای درهم شکستن شخصیت زنان مخالف هر روز در کردستان جوانان کرد توسط نیروی تروریستی رژیم کشته میشوند بدون اینکه کسی به این همه جنایت اعتراز کند.

جینوساید ملت کرد در ایران توسط این رژیم واپسگرا و دینی.

 رژیم ملاها باید منتظر چنین روزی باشند که بر سر صدام آمد  و این روز دور نیست.

زند باد آزادی و برای برابری سر نگون باد دیکتاتوری مذهبی و دینی

سلام بر روح و روان پا شهدای کرد و کردستان

سلام و بر ورح و روان پاک پدر کرد و کردستان شهید بزرگوار ملا مسطفئی بارازانی

سر نگون باد رژیم فاسد آخوندها

30/12/2006

اسماعیل قادری

نقش کردها در شکل گیری دمکراسی در ایران در گفتگوی تلویزیون آمریکا
/////////////////////////////////////////

موضوع اطلاعیه در باره حکم اعدام علیه دیکتاتور سابق عراق به نظر بنده این حکم حکمی درست و قانونی است چرا چون صدام حسین به هیچ احدی رحم نکرد در زمانی که در عراق بر سر قدرت بود.

این حکم حکمی است که به آنانی که حقوق ملتها را زیر پا میگذارند و حقوق هموطنان خودرا نقض میکنند باید از این حکم تاریخی درس عبرت بگیرند. 

رژیم ملاها در ایران کمتر از رژیم صدام علیه مردم و ملت ایران جرم کرده اند و مرتکب جرم علیه بشریت شده اندو  به هر حال رژیم ملایان باید روزی منتظر چنین حکمی باشند از سوی مردم ایران.

رژیم ایران امروز پدر تروریست بین المللی است و عراق را برهم زده است باید منتظر عواقب این جنایتها باشد.

زند باد کرد و کردستان سلام بر شهیدان راه رهای کرد و کردستان

5/11/2006

اسماعیل قادری


////////////////////////////////////

پیام. اسماعیل قادری بمناسبت روز پیشمرگه کومه له.

  31ی جوزه ردان روز پیشمرگه به انسانهای آزادیخواه که برای عدالت و برابری مبارزه میکنند مبارک باد.

این روز بر آنهای که برای رهای انسان و انسانیت مبارزه میکنند مبارکا  باد و تبریک میگویم.,

من از طرف خودم این روز مقدس به تمامی کادرها و رزمآوران راه رهای انسانیت پیشمرگه قهرمانان کومه له مبارک  و تبریک میگویم.

و به روح و روان شهدای راه رهای بشریت و راه رهای کرد و کردستان درود میفرستم و راهشان پرفتوح باد. به راستی اگر این شیرمردان و  شیر زنان پیشمرگهای قهرمان نبودند بیشک رژیم ضد مردمی به هر کاری که دلش میخواست علیه ملت ستمدید کرد دست به آن میزد اما جنگاوران و پیشمرگه قهرمان توانست تمامی توطئه های رژیم را خنثی کند و دست رژیم در منطقه کوتاه کند و ارتش ضد مردمی رژیم جمهوری اسلامی را در کردستان زمین گیر کند.

و در نهایت این روز را به تمامی کادرها و مسئولین کومه له تبریک میگویم و آرزوی موفقیتشان در کارهایشان هستم.

درود بر روح و روان پاک شهدای راه رهای کردو کردستان که برای رهای خلق ستمدید کرد خود را فدا نموده اند.

سلام بر پیشمرگه های شجاع و خسته ناپذیر و دست همه قهرمانان و شیر زنان و شیر مردان پیشمرگه را میبوسم پیروز  باشین.

اسماعیل قادری

25/6/2006

http://www.esmailqaderi.blogfa.com
 /////////////////////////

موضوع در رابطه با تاکتیک وزارت اطلاعات رژیم ایران در کشورهای اروپائی و سوئد.

شماره 2.

اطلاعات رژیم به دنبال کسانی است که بتازگی از عراق به سوئد و  کشورهای اروپائی آمده است تا از کارت سوخته آنها علیه پناهندگانی که از هر طریقی با ملاها مخالفت خودرا ابراز میکنند از این افراد سواستفاد کند.

و در این باره من با فردی حرف زدم چند روز پیش این فرد گفت فلانی یعنی علی خیلی خوبی برای ایشان داشته است توانسته است او را به افرادی دیگر معرفی کند و حتی توانسته بود مستقیم با سفیر رژیم ایران در استکهلم تماس برقرار کند و این هم به این معنا است که رژیم ایران به دنبال کسانی است که قبلأ مزدور رژیم سابق صدام حسین بوده اند و از آنها علیه پناهندگان دیگر سواستفاده میکند.

رژیم ایران در مرحله ی اول از کارهای اخلاقی و مسایل خانوادگی واخلاق خانوادگی وارد میشود اما خود رژیم این را فراموش میکند که برای اعتراف گرفتن از زنان زندانی به زنان زندانی تجاوز میکنند در زندانهای مخوف رژیم ملاها در ایران حالا آمده اند در اینجا از اخلاق و برخورد اخلاقی برای کسانی ساده لوح و عقبمانده مسایل اخلاقی وضع میکنند در این کشورها.

اما خود سران این رژیم فاقد اخلاق انسانی هستند که بر ایران و ایرانیان حاکم شده اند.

در این کشورها بر این اساس میخواهند بر ایرانیان مخالف کنترل داشته باشند.

1= تحریک همسایه ها

2= جمع آوری امضا با ضرب پول علیه مخالفین در این کشورها.

3= جاسوسی کردن علیه مخالفین تا بدانند با چه کسانی در ارتباط هستند و به افرادی که با شخص مخالف در ارتباط هستند تذکر میدهند که او فردی شرور و خلافکاری است با وی ارتباط خود را قطع کنند خلاصه از ترفندهای نامطلوبشان علیه مخالفین استفاده میکنند.

4= بودجه و هزینه این تبلیغاتها توسط اداره وزارت اطلاعات رژیم در تهران تامین میشود و حتی در ایران پولهای را میپردازند برای اینکه فرد مخالف را در انزوا قرار بدهند و من در مقاله گذشته ام نوشتم که بیشتر موادمخدرها توسط مزدوران وزارت اطلاعات رژیم ایران پخش میشود در این کشورها و از معتادین به مواد مخدر استفاده میکنند علیه فرد مخالف در اینجا.

5= فشار بر کسانی که مسلمان هستند برای اینکه بر سر فرزندانشان رو سری بگذارند یعنی برای حجاب گذاشتن بر سر دخترانشان بر آنها فشارهای وارد میکنند.

6= بر چسپهای خود ساخته علیه پناهندگان مخالف در این کشورها توسط ارسال نامه به مسئولین در کشورهای اروپائی برای مثال اگر فرد مخالف یک اهل تسنن باشد اتهامات وابستگی به گروه های تروریستی بر وی زده میشود و اگر یک فرد غیر مذهبی باشد اتهامات مرتکب به جرم در داخل کشور بر وی زده میشود. تا بیشتر بر جنایتهای خویش سرپوش بگذارند در حق به ملت و ملیتهای ایران جنایت کنند.

7= به راحتی مزدوران خودرا به این کشورها اعزام میکنند متأ سفانه در این کشور سوئد مزدوران وزارت اطلاعات رژِیم ایران آزادانه رفت و آمد میکنند و حتی اقامت در یافت میکنند و خود را برای عملیات تروریستی علیه منافی غرب خودرا آماده میکنند بدون هیچ مانعی  و باز در این باره خود را سرباز مهدی میدانند رهبران ایران را نماینده خدا بر روی زمین میدانند. چیزی که به هیچ عنوان صحت ندارد.

و علیه پناهندگان مخالف جاسوسی میکنند و متأسفانه کسانی هم با خود علیه پناهندگان بسیج میکنند تا دیروز عدالت خواه بود و مذهب را رد میکرد امروز میخواهد سرباز مهدی بشود.

8= استفاده از برادران کرد عراقی که زمانی در ایران در قرارگاه رمضان آموزش تروریستی دیده اند علیه افراد ایرانی در این کشورها برای مثال افرادی هستند که خودشان در این باره برای من تعریف نموده اند که کارت قرارگاه رمضان داشته اند و هنوز هم هنوز با رژیم ایران همکاری میکنند البته این افراد تعدادشان خیلی کم است اینها افرادی هستند عقبمانده و خود فروش همه کردهای آن قسمت دست به چنین کاری نمیزنند.

مثل ه درویش ا ع احمد که زمانی خودش مزدور رژیم ایران بوده و در حال حاضر در سوئد اقامت دریافت نموده است این افراد شاید تعدادشان به 10 الی 12 نفر برسد که در چند شهر پراکنده شده اند مثل این شهر حدود 2 نفر در همین شهر بر سر میبرند و در شهر فالشوپینگ 3 نفر دیگر هم هستند که در این باره پلیس در جریان است.

یکی از این افراد که روز اول با من ملاقات نمود گفت او اطلاعات جا و مکان گروه های مخالف رژِیم ایران را به ایران منتقل نموده است این فرد نامش ه د است که زمانی در ایران با کارت قرارگاه رمضان تردد نموده است در داخل ایران و دست به کارهای تروریستی هم زده است علیه حزب دموکرات کردستان و کومه له.

او برای من تعریف نمود چطور وی را به وزارت اطلاعات برده اند و از جا و مکان مخالفین در خاک عراق از وی سئوال نموده اند و او گفت هنگامی که از وی سئوال شده است اگر سئوال درست بود یک لامپ سبز روشن می شد و اگر درست نبود یک لامپ قرمز روشن میشد در وزارت اطلاعات در شهر مریوان در کردستان ایران  این فرد همیشه در رفت و آمد بوده تا زمانی که توسط وزارت اطلاعات یک ویزای جعلی بدست می آورد و به اروپا سفر میکند.

و در همین شهر یکی دیگر هم هست بنام( ا علی ) این فرد برای من توضیح داد که چطور یک کاروان از پیشمرگان حزب دموکرات کردستان  به کمین انداخته همراه با یک تیم از قرارگاه رمضان در نزدیکی شهر سلیمانیه ی کردستان و به قول این فرد 8 نفر از پیشمرگان حزب را به شهادت رساندند این گفته خود این شخص است که اهل شهر( اربیل) هولیر است و یکی دیگر هم هست که اسلامی است در همین شهر بر سر میبرد (ا عبدالله نام دارد) این دو فرد با هم روابط نزدیکی دارند.

و یکی از اسلام گرایان افراطی هستند.

خلاصه رژیم ایران برای بقائی خود دست به هر کاری میزند علیه مخالفین خود در این کشورها.

در باره کارهای جاسوسی مزدوران رژیم در این کشورها علیه مخالفین در مقالات گذشته ام توضیح داده ام که چطور علیه مخالفینش دست به هر کاری ممکن برای سرکوب فرد مخالف در اروپا میزنند متأسفانه بعضی از احزاب دست راستی به آنها کمک میکنند و علیه فرد مخالف امضا تومار میکنند در پارلمانها در این کشورها و اتهاماتی بی پایه و اساس و بر چسپهای دور از حقیقت به فرد مخالف رژیم وارد میکنند در این کشورها.

جنایت در داخل ایران.

وزارت اطلاعات بدنام ایران برای اعتراف گرفتن و درهم شکستن شخصیت زنان در زندانهای مخوف رژیم به زنان تجاوز میکنند این کاری است وقیح و احمقانه دور از معیارهای بین المللی حقوقی و حتی دور از معیارهای انسانی و اخلاقی که خودشان دم ازآن میزنند اخلاق و رعایت مسایل دینی است البته دین یک ابزار شده است برای خرید و فروش البته شاید گوجه فرنگی از دین ارزشش بیشتر باشد.

من بر این باور هستم که هزاران جنایت علیه زنان در ایران صورت گرفته است اما بعضی از زنان توان بیان آن را نداشته اند این خیلی سخت است هر کسی شهامت آن را ندارد این فقط شیر زن با شهامت دکتر رویا طلوعی بود بر جنایتهای وزارت اطلاعات پر بردشات و به افشای آن پرداخت دکتر رویا طلوعی زنی است با شهامت و شجاع که این هم لکه ننگی است بر پیشانی رژیم اسلامی و اسلام سیاسی. من امیدوارم همه زنانی که در زندانهای مخوف رژیم دینی ایران بوده اند و در خارج از کشور بر سر میبرند بیایند به افشائی جنایتهای رژیم در زندانهای مخوف به پردازند.

به خودشان جسارت بدهند مثل دکتر رویا با شهامت باشند.

بنا بر خبرهای که در ماه گذشته به دست ما رسیده است آخوندها زنان زندانی که سنشان جوان است شبها به خانه های خود برده و با آنها مسایل جنسی  و با زور به آنها موامخدر میدهند تا معتاد بشوند و این آخوندهای زندان بان خانه های ویلائی دارند برای کشیدن تریاک و سواستفاده های جنسی از دختران نوجوان زندانی شبهای جمعه دختران نوجوان را به این خانه ها میبرند و به انها تجاوز میکنند سپس به آنها موادمخدر میدهند تا بیهوش بمانند و معتاد بشوند.

و در این باره در چند ماه گذشته یک روزنامه نگار جوان با نام الهام الهه در زندانی در استان خراسان به قتل رساندند اول این دختر نوجوان و روزنامه نگار نوجوان را به خانه ویلائی یک آخوند زندان بان و معاون دادستانی خراسان میبرند سپس به وی تجاوز مییکنند و پس از تجاوز بر وی فشار می آورند تا از مواد مخدر استفاده کند او قبول نمیکند پس از این جر و جنجال آخوند تصمیم به قتل وی میگیرد و دو روز بعد اعلام میکنند که الهه خودکشی نموده است. اما در حقیقیت خود آنها ویی را به قتل رساندند نه او خود کشی نکرد جنایتکاران وی را کشتند.

جنایت در خارج از ایران.

با کشته شدن تروریست اردنی تبار مصعب الزرقاوی جنایتکار و افراطی.

من بر این باور هستم زرقاوی بدون همکاری وزارت اطلاعات رژیم ایران نمیتوانست آنقدر در حق به ملت و مردم عراق و علیه افرادی انساندوستی که برای کمک به مردم عراق به آن کشور سفر نموده بوند جنایت کند و دوام بیاوردو انسانهای بیگنا را به قتل برساند.

وزارت اطلاعات رژیم برای اهداف خود به زرقاوی و کمک مالی اسلحه میداد و از طریق خاک ایران با اوسامه بن الادن ملاقات میکرد و دستورالعملهای لازم برای کشتار مردم بیگنا عراق به تروریستها آموزش میداد و در این باره به گفته منابه اطلاعاتی غرب مصعب الزرقاوی برای آموزش شبه نظامیان خود از قرارگاه حمزه سید الشهدا که در 3 کیلومتری پاوه در منطقه سرسار در یک کیلومتری خانگاه در پائی کوئی شاهو قرار دارد

که این قرارگاه از 3 قسمت تشکیل شده است یک قسمت برای آموزش سربازی ایرانی یک قسمت دیگر برای آموزش فرماندهان سپاه پاسداران و قسمت سوم برای افراد خارجی یعنی تروریستهای خارجی که با آمریکا سر جنگ دارند برپا شده است و زرقاوی هم برای آموزش بمبگذاری و استهشادی بقول خودشان و آموزشهای انتحاری در قرارگا خمزه سیدالشهدا در پاوه آموزش میدیده است. رژیم ایران برای اهداف خود به زرقاوی پول و مهمات اسلحه میداد بنا بر خبرهای که بگوش رسیده است هنگامی که هواپیماهای آمریکایی مخفیگاه زرقاوی را بمب باران نمودند زرقاوی هنوز زند بوده و فقط زخمی شده بود یکی از شبه نظامیان طرفدار رژیم ایران برای اینکه دست رژیم ایران در جنایتها علیه مردم عراق و همکاری رژیم با زرقاوی افشا نشود ویی را در دم با چند گلوله به قتل رساندند.

و باز یک گروه  شبه نظامی که در ایران آموزش دیده اند و در حال حاضر در وزارت کشور عراق نفوز زیادی دارند دسته دسته افراد عراقی که اهل تسنن هستند دستگیر میکنند سپس آنها را به قتل میرسانند و در یک جای آنها را رها میکنند پس از این کار میروند آنجا و اعلام میکنند که چند جسد ناشناس که اثر شکنجه و با گلوله به قتل رسیده اند پیدا کرده اند .

این افراد در قرارگاه رمضان آموزش دیده اند و هنوز هم دسته دسته به ایران افراد را اعزام میکنند برای آموزش بیشتر تا اگر آمریکا به ایران حمله کرد از این افراد استفاده کند رژیم ایران علیه منافع غرب.

جاسوسی علیه پناهندگان و فتوای دوری از یهودیان بیشتر از 10 متر.

رهبر ولی فقیه در یک فتوای مخفیانه برای مسلمانان در کشورهای اروپائی ارسال نموده توسط مزدوران وزارت اطلاعات در این نامه از مسلمانان خواسته شده است اگر افراد یهودی را دیدند باید خود را بیشتر از 10 متر دور تر از فرد یهودی قرار بدهند تا بقول خامنه ای نجس نشوند زنی که در این شهر است و در اصل شیعه عراقی است یک روز با من حرف زد و گفت شما چه مذهبی دارید؟ من هم جواب دادم من یک انسان هستم اما دوست دارم یهودی بشوم گفت شوخی میکنید من جواب دادم نه مگر قرار است با شما سر شوخی داشته باشم. و او گفت علمای اسلام حرف زدن با یهودی حرام اعلام نموده اند من جواب دادم این به من ربطی ندارد.

این خانم یک ورقه به من نشانداد که در این نامه که با امضای علی خامنه ای در زیر آن آمده بود نوشته شده بود که بر اساس دین اسلام برای پاک شدن باید 10 متر دور تر از یک یهودی راه رفت من جواب دادم و گفتم آیا این یک مسخره نیست؟ جواب داد و گفت نه این حکمی است از سوی اهل بیت آمده است.

خلاصه با روز روشن یهودی ستیزی و پروپاگنده علیه مردم یهود در اروپا توسط رژیم ایران بدون هیچ مانعی پیشمیرود متأسفانه.

خلاصه اول ارسال نامه های فتوای بعد ارسال نامه های برای آموزش دادن آنها تا علیه افراد مخالف رژیم ایران جاسوسی کنند.

بلی از امروز بنشنیم و تا روزها بنویسیم در باره جنایتهای رژیم دینی ایران تمام شدنی نیست..

نازنین مهابادی یک دختر 17 ساله کرد که در حال حاضر 18 دارد در آستانه اعدام قرار گرفته است در این باره از مدافعان حقوق بشر و سازمانهای بشر دوست تقاضامندم به یاری این انسان بیگنا بشتابند و ویی را از چنگال بیعدالتی نجات بدهند. و به جنایتکاران اجازه ندهند به هرکاری که دلشان میخواهد دست بزنند یک نوجوان 18 ساله باید در دنیایی آزاد باشد اما نازنین 18 ساله در زمانی که هنوز 17 سال داشت به زندان مخوف رژیم افتاد و زمان 18 سالگی در زیر شنکجه و عذاب سپری میکند.

باز تکرار میکنم و از تمامی بشر دوستان و سازمانهای حقوق بشر میخواهم تا به یاری این نوجوان بشتابند.

در مقاله آینده ام در باره شجاعت و شهامت دکتر رویا طلوعی سمبول زنان کردستان مینویسم.. و در باره تئوریهای زیگموند فروید تعریف خواهم کرد.

با امید بر روزی که در جهان شکنجه و اعدام به طور کلی قطع و ممنوع بشود با امید روزی که در یک کردستان مستقل و آزادی باشیم.

صلح آرامش آزادی حق تعیین سرنوشت خویش و استقلال کردستان.

سلام بر آزادی درود بر روان پاک شهدای کرد و کردستان..

اسماعیل قادری

11/6/2006

سوئد

http://www.esmailqaderi.blogfa.com/

http://esmailgh.blogspot.com/

http://www.freewebs.com/esmail_qaderi/

/////////////////////////////////////

افشاگری


افشاگری رویا طلوعی
تجاوز به من و دیگر زنان
زندانی در زندان های سنندج
شورش نه حاصل تحریک خارجی بلکه حاصل این فجایع است

 
 
 
 
 

رویا طلوعی، از فعالان حقوق زنان و حقوق بشر کردستان، که از ایران خارج شده بود، در امریکا اجازه اقامت یافت.

ساندی دیلی تلگراف مصاحبه تازه ای را از او منتشر کرده که تکمیل کننده اولین مصاحبه وی، پس از خروج از ایران و رسیدن به کشور ترکیه، با رادیو فردا است. او یکبار دیگر در این مصاحبه از عزم خود به دور جدید افشاگری و فعالیت برای دفاع از حقوق زنان کرد و حقوق بشر درایران و بویژه کردستان می گوید و از فجایعی که در زندان بر زنان زندانی اعمال می شود. او بار دیگر اطلاعاتی را درباره بازجوی خود که معاون دادستان سنندج است تکرار می کند و می گوید:

از من در زندان به زور اعتراف گرفتند. برای گرفتن این اعتراف نه تنها مرا کتک زدند، بلکه به من تجاوز نیز کردند و سرانجام نیز تهدید کردند که اگر به آنچه می گویند اعتراف نکنم دو فرزندم را در مقابل چشمانم آتش خواهند زد.

تجاوز به زنان زندانی توسط ماموران امنیتی امری عادی است. آنها با این روش از زنان زندانی اعتراف می گیرند.

ساندی تلگراف می نویسد:

«... وقتی طلوعی درباره تجربه خودش در زندان صحبت می کند، صدایش پائین می آید، بغض راه  گلویش را می بندد، دلش نمی خواهد پسر 6 ساله اش نیما، که در رستوران هتل محل مصاحبه، با فاصله ای کم مشغول خوردن پیتزاست حرف های او را بشنود.

می گوید: "چهار مرد و سه زن مسلح شبانه به خانه ام حمله کردند و من را با خودشان بردند. بچه هایم گریه می کردند. تمام شب بازجو های مختلف از من بازجویی کردند و بعد من را به زندان انفرادی انداختند. با یک پتو و یک لیوان که برای ادرار هم باید از آن استفاده می کردم. در یک سلول انفرادی. شش شب پیاپی در زیر زمین زندان بازجویی شدم. بازجو ها از من می خواستند که اعتراف کنم در تظاهراتی که برای "شوانه"، در سنندج بر پا شده بود نقش رهبری داشته ام. فهرستی را جلوی من گذاشته و می خواستند که من آنها را بعنوان همکارانم تائید کنم. من قبول نکردم. بعد از شش شب، روش بازجوئی که گاه با سیلی همراه بود عوض شد. من را با دو مرد در یک اتاق تاریک و کوچک تنها گذاشتند. یکی از آنها که خودش را امیری معرفی کرد، معاون دادستان بود. مرد دیگر بسیار بد دهن بود و به سبک اوباش حرف می زد. آنها پشت سر هم به من سیلی زدند. آنها با من کاری را کردند که هیچ زنی هرگز نباید تجربه کند. امیری گفت که تو را دار می زنم، اما قبل از آن، بلایی به سرت می آورم که نتوانی، دهنت را اینجا باز کنی. آنها به من تجاوز کردند. حمله و تجاوز آنها باعث کبودی و خونریزی من شد. شب بعد به من تجاوز نکردند اما گفتند که فرزندانت را می آوریم و در مقابل چشمانت آنها را آتش می زنیم.

من، سرانجام در هم شکستم. گفتم امضا می کنم که با با رسانه های بیگانه مصاحبه کرده ام و رهبری تظاهرات برعهده داشته ام، علیه رژیم توطئه کرده ام.

چند شب پس از این اعتراف، از زندان انفرادی به زندان عمومی زنان منتقل شدم. در این بند زنانی را دیدم با پاهای زخمی و چرکین بر اثر ضربات شلاق.

پس از 66 روز زندان، با قرار وثیقه آزاد شدم. همراه با نیما از ایران گریخته و وارد ترکیه شدم. دختر چهارده ساله ام شیما نیز بعدا به من پیوست. و اکنون به امریکا رسیده ام.

( آنچه رویا طلوعی درباره تجاوز و علائم آن، مانند کبودی ران می گوید، کاملا شبیه گزارش پزشکی قانونی در پرونده زهرا کاظمی خبرنگار بین المللی مقیم کانادا ست که در تهران و توسط قاضی مرتضی و معاون او "بخشی" بازجوئی شد!)

ده‌سدرێژی بۆ سه‌ر من و ژنانی تری زیندانی له‌ به‌ندیخانه‌کانی سنه

وه‌رگێرانی: حه‌مید ته‌یموری




  

Kommentarer

Kommentera inlägget här:

Namn:
Kom ihåg mig?

E-postadress: (publiceras ej)

URL/Bloggadress:

Kommentar:

Trackback
RSS 2.0